#دزد_قلبم_پارت_128

رو به روم وایساده بود و نگام میکرد

برعکس شکوفه ازش نمیترسیدم

لبخندی زدم و زمزمه کردم:توام بارونو دوس داری؟

خم شدم و برای اولین بار سرشو نوازش کردم

مثه اینکه خیلی خوشش اومده بود چون بیشتر به سمتم اومد

روی زانوهام نشستم و همونجور که نوازشش میکردم گفتم:تو مارو شناختی مگه نه؟بخاطر همین اونروز به سمت من و شکوفه اومدی

نگاش کردم که دیدم داره دمشو تکون میده

خنده ای کردم و گفتم:این راز بمونه بین من و تو باشه؟

ناخوآگاه تصویر پرهام جلو چشمم اومد و ادامه دادم:اگه صاحبت بفهمه با لگد پرتم میکنه بیرون

جسی پارسی کرد که همزمان خنده ی منم رفت بالا

غافل از دوتا چشم نافذ

پرهام:

romangram.com | @romangram_com