#دوست_دارم_ولی_با_ترس_و_پنهانی
#دوست_دارم_ولی_با_ترس_و_پنهانی_پارت_9




سوار ماشینش شد و کراواتش را شل کرد، چرخی در اینستا زد و بی آنکه حواسش باشد خودش را در صفحه لیلی دید.

باز هم از آن عکس های خجسته اش را گذاشته بود، لب دریا بود و حسابی خوشخوشانش بود، بی آنکه لایک کند از پیجش بیرون آمد و گوشی را روی داشبورد رها کرد.

حداقل تا جایی کار پیدا می‌کرد می‌توانست با همین ماشین کار کند و پول قسطش را در بیاورد...

کروات و کتس را بیرون آورد و در کاور گذاشت و درون صندوق عقب ماشینش گذاشت و یک سره تا شب در خیابان ها مسافرکشی کرد...



***





وارد خانه که شد باز بحث پدر و مادرش سر ضامن شدن پدرش بود، زیادی دلسوز بود و دلش برای هر ننه قمری میسوخت&، برای همین بود یک عمر به جایی نرسیده بودند و بیشتز حقوقش را پای ضامن شدنش از دست داده بود، بی خیال بحث آن دو به اتاق خواهرش رفت، روی صندلی نشسته بود و سرش روی میز و در همان حال خوابش برده بود، دست توی جیبش کرد و از توی کیف پولش دو اسکناس بیرون کشید و زیر کتابش گذاشت و با لبخندی به صورت خسته در خوابش از اتاق بیرون آمدو یه سراغ اتاق خودش و مهدی، برادر کوچکترش رفت، او همچنان در حال مشق نوشتن بود.

حتی متوجه حضور او نشد، کیف مدرسه اش را برداشت و زیپ کیف مخصوص پول تو جیبی اش را آرام کشید و دو اسکناس هم درون آن گذاشت و آرام زیپ را بست.

خودش در کودکی زیاد طعم بی پولی و شرمندگی جلوی دوست و همکلاسی را کشیده بود، برای همین تا آنجا که در توانش بود نمی گذاشت خواهر و برادرش چنین تجربه ای را لمس کنند!

روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد.

کاش یک کار به درد بخور نصیبش میشد تا حداقل کمی وضع و اوضاعشان بهتر میشد اما وقتی پارتی نداشت دستش به جایی بند نبود، حیف از آن مدرک خاک گرفته اش که فقط دهن پر کن بود و به درد سیمان کشی هم نمی خورد!

حیف آن همه سال که درس خواند و جان کند!

البته همان سال ها هم پیک موتوری بود و یا شاگرد مغازه، از راهنمایی به بعد، هم کار کرده بود و هم درس خوانده بود، شرمش می شد جلوی پدرش دست دراز کند و پول بخواهد!



در عالم خواب و بیداری بود که با زنگ خور گوشی اش یک لای چشمش را باز کرد و گوشی را کنارش پیدا کرد و دم گوشش گذاشت.

-الو...

صدایش خسته بود و هنوز گرم خواب بود.

-مگه مرغی این وقت میخوابی؟

یک تای ابرویش بالا رفت، چشمانش را کمی باز کرد، شماره ناشناس بود.

-ببخشید گمونم اشتباه گرفتین...

-اشتباه کجا بود؟ یعنی باور کنم شماره ام رو سیو نکردی؟


romangram.com | @romangraam