#دوست_دارم_ولی_با_ترس_و_پنهانی
#دوست_دارم_ولی_با_ترس_و_پنهانی_پارت_21
-خودت برام سوپ درست کن، از همونا که بچگی برام میپختی...
این را گفت و رفت، ژیلا بغضش گرفت، سال ها بود شوهرش آشپزی کردن را برای او قدغن کرده بود، چرا که زشت می دانست که زن سپهری بزرگ آشپزی کند وقتی این همه خدمه و حشم دارند!
وارد آشپزخانه شد، اولین کاری که کرد شکوفه را فرستاد تا شلغم بخرد، خودش هم پیشبند بست ومشغول پختن سوپی که دخترش خواسته بود شد، چقدر دلش برای آشپزی کردن لک زده بود!
سوپ را که داشت هم میزد شوهرش سر رسید.
-تو چرا پای گازی؟ سه تا خدمتکار تو خونه است که تو آشپزی کنی؟ نمیگی فردا...
بی توجه به حرف های شوهرش زیر شعله را خاموش کرد و ظرف سوپ خوری را از درون کابینت برداشت و مشغول کشیدن شد!
سپهری عصبانی از بی توجهی همسرش به سمتش رفت و غرید.
-مگه من با تو نیستم؟
ژیلا نگاه کینه توزانه اش را به او دوخت.
-دخترم به خاطر تو به این روز افتاده، الان هم ازم خواسته براش سوپ بپزم، خودم با دستای خودم، تو اگه به ابهتت بر میخوره چشماتو ببند... مثل همون موقع هایی که چشم میبستی و جلوی بچه ها سیاه و کبودم میکردی... تنها شانسی که آوردی اینه اگه هنوز حرمتت رو نگه میدارن، مال اینه نمی دونن پدر عزیزشون تو اتاق خواب چه فانتزی های مزخرف و مریضی داره...
تهدیدش کرد، علنا جلویش قد علم کرد و برای اولین بار او را تهدید کرده بود که بیشتر از آن بخواهد دخالت کند آبرو برایش باقی نمیگذارد بعد هم سینی به دست با پهلو او را کنار زد و از آشپزخانه خارج شد!
خشم در این مرد زبانه میکشید اما در آن موقعیت نمی توانست خودش را خالی کند، تا همین جا هم زنش خیلی در برابرش طاقت آورده بود و دندان روی جگرش گذاشته بود، خودش هم خوب می دانست هر کس دیگری جای او بود سه بار طلاق گرفته بود و او را بی آبروی شهر کرده بود، پس سکوت کرده و به دندان قروچه کردن اکتفا کرد!
***
***
داشت برای مهدیه کتاب تست می گرفت، بهترین و معتبرترینش را...
نگاهش بین قفسه ها در چرخش بود که لیلی زنگ زد.
در همان حال جوابش را داد.
-به نظرت آبی بخرم یا صورتی؟
یکی از کتاب ها را برداشت و ورق زد.
-هر چیزی که میخوای بخری، قبلش به سر برو کتاب فروشی، یه کتاب بیشعوری بخر بخون...
-زهرمار! خیر سرم برا رنگ مانتو نظر پرسیدم، تو هم الکی همه چیزو بکشون سمت درس و کتاب!
محسن کتاب را سرجایش گذاشت و به بقیه کتاب ها خیره شد تا چیز به درد به خوری نصیبش شود.
romangram.com | @romangraam