#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_6


نشستیم براشون میوه گذاشتم .

رفتم سمت پله ها بلند بابارو صدا زدم

باباااااااا..

چته دخترم چرا جیغ میکشی امدم

بابا بیا کارت دارم :بله دخترم چیشده

بابا بیا اینحا بشین:بابا ببین تومیدونی منو بچه ها خیلی وقته دنبال کاریم هرکارهم کردیم نشده میشه لطفا اگه میتونین کمکمون کنید.

بابا:ببین دخترم بزار من با محمد واحمد حرف بزنم بعد بهتون میگم.

عاشقتم بابایی. بچه هام گفتن مرسی عمو

رفتیم بالا تواتاقم

راستی یادم رفت بگم عمو محمد بابای مریمه و عمو احمد بابای فاطی دوستای بابا ان دیگه.

تواتاق نشستیم از هر دری حرف زدیم دیگ انقدحرف زدیم خسته شدیم.

بچه ها رفتن خونشون منم انقد خسته بودم گرفتم خابیدم.

صبح پاشدم حاظرشدم نشستم آرایش کردم مانتو آبیمو پوشیدم شلوارتنگمو پوشیدم ویک شال آبی سرم کردم رفتم پایین.

سلام برپدرومادر قشنگم

مامان:سلام دختر م صبحت بخیر

بابا:سلام دخترم بشین کارت دارم

نشستم.

ببین دخترم داری میری بیرون برگشتنی مریم و فاطمه هم بگو بیان درمورد موضوع دیشب میخام باهاتون حرف بزنم

باشه بابایی

رفتم سوارماشین206خوشگلم شدم رفتم دنبال فاطی و مری

سوارماشین شدن تا نشستن گفتم بابام گفت بیاین اونجا. بچه ها گفتن یعنی چی میشه

.

بچه ها خداکنه درس شه دیگه ازبیکاری خسته شدم.

مریم و فاطمه هم گفتن اره ماهم

رفتیم دورزدیم رفتیم تویه بستنی فروشی.

یه پسره خوشتیپ امد طرفمون چی میل دارین

من:بستنی شاتوتی

مریم:شکلاتی

فاطمه:موزی

پسره هم گفت چشم میارم براتون تا رفت گفتم بچه ها چقد خوشتیپ وخوشگل بود پاییه این اذیتش کنیم

فاطمه:ایول آره هستم

مریم:پاییتم

تا پسره امد سفارشاروگذاشت بره. نگاش افتاد بهم با نازعشوه نگاش کردم موهایی ک ازشالم افتاده بود بیرون دور انگشتم پیچوندم صدامو نازک کردم گفتم مرسی آقا

پسره توشک بود و رفت

تا رفت بچه ها مرده بودن ازخنده جالب ترازاینش میدونین چیه وقتی رفتیم پولو حساب کردیم پسره بهم شماره داد گفت ازم خوشش امده داشتم میمردم ازخنده جاش اگ بود میزدم زیرخنده

romangram.com | @romangraam