#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_5
بابا:بزارفکرامو کنم
این حرفت یعنی آره عاشقتم من.
به مریم و فاطمه زنگ زدم فاطی گفت راضی شده اما مریم باباش نه
منم به مریم گفتم من با باباش حرف میزنم.
حاظرشدم رفتم پایین.
مامان من دارم میرم پیش مریم فعلا
مامان:بسلامت دخترم.
رفتم سوارماشین 206ام شدم راستی ماشینم درس شدا اینم بگم اون پسره بز جواب تلفنمو نداد اما خداکنه گیرم نیافته
رفتم سمت خونه مریم اینا
زینگ زینگ.. کیه :منم میرم
بیا تو
سلام سلام به خاله و عمو ی خوشگلم میبنم جمعتون جمعه گلتون کمه ک امد
همه عادت داشتن به کارای من
رفتم گفتم عمو جرا راضی نمیشی
گفتش: خطرناکه دخترا
عمو شما اصن به ما اعتماد نداری واقعا ک فکرشو نمیکردم مارو بجه فرض کردین وای یرزه گریه الکی کردم تا راضی شد.
مریم:دمت گرم
ما اینیم ساکتو ببند هماهنگ میکنیم که کی بریم
مریم :باشه
رفتم خونه تخت خابیدم
دینگ دینگ دینگ...
ساعتم زنگ خورد پاشدم رفتم دستو صورتمو شستم پاشدم رفتم پایین اما باحرفی ک بابازد حالم گرفته شد.
سلام صبح همگی بخیر
بابا و مامان:صبح توام بخیر دخترگلم
تیامم ک خونه نبود نشستم روصندلی که صبحانه بخورم اما با حرفی ک بابا زد لقمه پرید تو گلوم.
بابا:دخترم اخباراعلام کرده شمال آب وهوا بده خطرناکه دخترم نمیخادبرید شمال بزارید چندروز هوا خوب شه بعد برید.
حالم گرفته شد نتونستم چیزی بخورم ازگلوم پایین نرفت . فقط گفتم باشه بابا:
رفتم زنگ زدم به فاطمه ومریم اونام مثل من ناراحت بودن.
امروزم اینجوری گذشت ازبس ناراحت بودم هیج کاری نکردم فقط برای ناهار وشام میرفتم پایین.
راستی من و فاطمه و مریم چون درسامون تموم شده بود ودیگ حوصله ادامشو نداشتیم دنبال کاربودیم اما پیدانمیشد. یهو به فکرم رسید به بابا بگم شاید بتونه برام کاری کنه پس دست به کار شدم زنگ زدم به بچه ها اوناهم بیان خونمون...
زینگ زینگ..
مریم:سلام تی تی
سلام مری خوبی بیا تو
فاطمه:سلام عشقم چطوری
باز لوس شدی فاطی بیا تو خل چل
romangram.com | @romangraam