#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_57
ستاره وتیام باهم گفتن:نه
آره
تیام:نکنه تواون خانومه بودی تورستوران
پ نه پ عمت بوده ایش چندشاا واقعا حالم بهم خوردازحرفاتون
بعدشم ستاره خانوم دفعه اخرت باشه میگی گداها البته خواهرشوهربازی دراوردم میفهمی
ستاره:ببخشید تیناجونم خواهری نمیدونستم تویی که میخاستم تیام ناراحت نباشه گفتم شرمنده
بعدشم سرشو انداخت پایین خجالت کشید
باشه تکرارنشه عزیزم
خب تیام جون امروز باید حسابی خرج کنی برامون اول میبریمون سینما بعد شهربازی بعد شام اوکی
تیام:زیادت نباشه
اولا نه کمه دوما اگه فقط ستاره باهات بود ازاین خرجا میکردی اما ماباهاتیم خسیس شدی ماهم شدیم اضافه عیب نداره ازاول سرراهی بودم فک کنم برااینه دیگه نگه دارتیام ببخشید امدم توماشینتون اضافه شدم میرم خونه ممنون خوش گذشت دستمو کردم توکیفم پول غذارو ازکیفم دراوردم پرت کردم جلو اینم پول غذا بعدشم ستاره خانوم گدانیستم
تیام نگه نداری خودمو پرت میکنم پایین
تیام:چته تو مگه چی گفتم باز توعصبی شدی
گفتم نگه دارررررررررررررررررررر وگرنه جیغ میکشم فک کنن مزاحمینا
ستاره:عزیزم این حرفا چیه ببخشید ماچیزی نگفتیم که بشین گلم تونباشی که من جایی نمیرم
تینا:هه
مگه باتونیستم گفتم نگه دار
تیام نگه داشت پیاده شدم تند داشتم میدویدم درسته تند رفتم وقتی عصبی میشم خودمو نمیتونم کنترل کنم اما همیشه اینجوربوده هروقت چیزی خاستم نشداما تا تیام میخاست بود منو دوست ندارن اضافه ام توخونه یه موقع هایی شک میکنم که نکنه بچشون نیستم آره اشتباه ازمن بود نباید مزاحمشون میشدم که اینجور بهم تیکه میندازن
یه ماشین گرفتم رفتم آستانه خیلی جای قشنگی بود نمیدونم چرا یهو انقد عصبی شدم
دیگه ولش کن بهش فکر نکنم بهتره همینجو داشتم می رفتم خیلی هوا خنک بود حیف بچه ها کنارم نیستن اگه بودن ازفکر ای بیخوددرمیومدم
الان تیام اینا خوشن یعنی چیکاردارن میکنن کجاها رفتن کلکا(باز فضولما آخه بگو بتوچه دختر خخ)
هوا تاریک شده بود گوشیم توکیفم بود همش زنگ میخورد حتما بچه ها بودن حوصله نداشتم جواب بدم.
رفتم یه ماشین گرفتم جلو درخونه رسیدم رفتم تو دیدم همه توپذیرایی راه میرن هنوزمنو ندیده بودن صداهاشونوشنیدم
تیام:همش تقصیر منه یعنی الان خواهرم کجاست
مادرم داشت مادرشوهربازی درمی آورد
مامان:اشتباه ازمن بود گفتم برین تنها باشین من که میدونستم تینا اینجوره
بابا:بس کنین دخترمن گمشده اون وقت دارین برای خودتون حرف میزنین آره من میگم همتون مقصرین که بهش توجه نمیکنین که اون این فکرایی که تیام گفته روکرده وگرنه چرا باید اینکاروکنه ها.
ستاره:تروخدا ببخشید هنوزنیومدم ببین چیشد
مامان :خوبه میدونی
ستاره رفت بالا. اوه داشت دعوا میشد بهتره برم.
تینا:سلام
مامان:کجا بودی ها میدونی چی کشیدم چرا به فکرنیستی
بابا:زن بزار برسه میگه کجا بوده ،دخترم بیا اینجا بشین
تینا: بابا حالم خوب نبود رفتم بیرون راه میرفتم اصلن حواسم به ساعت نبود
بابا:دخترم هم مارونگران کردی هم دیروقته خطرناکه عزیزم دیگه اینکارو نکن حالا هم برو بخاب سرحال شی رنگ به رونداری
romangram.com | @romangraam