#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_49
داداش گلم خوشبخت بشی مبارکت باشه
-وای مثبته
آره فقط زود عمه کنین منو
-اره حتما خیالت راحت باشه
چقدبی حیایی تو پسر
-مرسی اجی جبران میکنم عاشقتممم
منم عاشقتم
رفتم بیرون زنگ زدم بچه ها جریان گفتم ازشون خاستم یه برنامه ای بچینیم این دوتا باهم باشن تا حرفاشونو بزنن
قرارشد فردا بریم بوستان جمشیدیه ناهارهم اونجا باشیم وقتی به تیام و ستاره گفتم خیلی خوشحال شدن
برا شام مامان صدامون کرد سرسفره شام تیام و ستاره یه جوری همو نگاه میکردن که بابا و مامان به شک افتادن منم نامردی نکردم یه ویشگون ستاره رو گرفتم درگوشش گفتم غذا توبخور
اززیرمیزباپام زدم روپا تیام گفت آخ یه چشم غره هم براش رفتم .
شام خوردم ازمامان تشکرکردم رفتم بالا وایسادم تا بیان تا امدن گفتم این چه وضعیه مامان و بابا شک کردن
تیام:خب عزیزم درک کن روزاولمونه خوشحالیم کنارهمیم
پسره چلغوز پس فردا روبرا چی گذاشتم برین اونجا همو بخورین اگه من حرفی زدم بزارین چند روز باهم باشین بعد اگه مامان اینا فهمیدن مهم نیست.
هردوگفتن باشه رفتن خابیدن منم رفتم اتاق درازکشیدم با خودم فکرکردم خیلی خوشحالم داداشمو ستاره بهم رسیدن خوشبخت بشن فقط اگه تیام بره حسابی من تنها میشم .
چشامو بستم به خاب رفتم
پاشدم دست و صورتمو شستم لباس راحتی پوشیدم گوشیمم دستم گرفتم رفتم پایین انقدعجله داشتم که نکنه دیربشه سریع یه لقمه گرفتم همینجورکه داشتم میخوردم بچه ها رو صداکردم تیامممم،سیتی بیاین دیگه دیرشد.
سرم پایین بود داشتم لقمه رومیخوردم سرمو اوردم بالا هنگ کردم گفتم:به به چه جیگرایی شدین ندزدنتون. چقدبهم میاین احمقا
هردوخندیدن
قرارشد تیام ماشین نیاره
صداش کردم تیام تا برگشت سویچو براش انداختم توبشین.
قبلا ازاین که ستاره بشینه جلو من نشستم قیافه ستاره چپ شد گفتم چیه:خواهرشوهرم احترامم واجبه
مری و فاطی،ستاره پشت
پسراهم قراره باماشین محمد بیان
تیام ازبس خوشحال بود صدا آهنگ وبلند کرد آینه روهم روصورت ستاره تنظیم کرد چه داداش شیطونی دارم پروشده
تیام خان خودت وستاره هیچ اما ما آرزو داریم آینه هم تنظیم کردی رو صورتش اخه چقدتوپرویی دارم برات
-بدبخت ترسید تا اونجا جیکش درنیومد مثل آدم رفت
رسیدیم یکم دورزدیم رفتیم رستوران به حساب تیام بدبخت انقد خوشحال بود گفت همه رو حساب میکنه
من و مریم پیتزا مخلوط سفارش دادیم
فاطی، هات داگ
ستاره و تیام دوکفترعاشق جوجه سفارش دادن تا جایی که میدونستم تیام ازجوجه بدش میومد(خخ)
امیر هم پیتزا مخلوط ومحمد،حسین هم کباب
قبل اینکه بیارن گفتم تیام :تا جایی که یادمه از جوجه حالت بدمیشد چیشده الان سفارش دادی ازالان داری پروش میکنیا
همه زدن زیرخنده ستاره خجالت کشید سرشو انداخت پایین
تیام چشم غره رفت:
romangram.com | @romangraam