#دوسه_تا
#دوسه_تا_پارت_11


من :گفتم فاطی بادوم. آره بادومه توش

مریم گفت من نریختم بخدا.

اقایون تینا به بادوم حساسیت داره اگ نمیرسیدیم میدونین چش میشد کار کی بود.

امیر:ببخشید بعدشم رفت بیرون.

مریم:پسره بیشعور حالا فهمبدم وفتی موادو اماده کردم رفتم دستمو بشورم اومده ریخته توش.

فاطمه رفت بیرون:شروع کرد دادوبیداد کردن پسره احمق با این کارت نزدیک بود بمیره این چه کاری بود کردی وقتی کاری ک نمیدونی نکن

امیر:نمیدونستم حساسیت داره همینحور ریختم گفتم خوشمزه میکنه ترسیدم شماها حرفی بزنین.

فاطمه:دعا کن چیزیش نشده اگ چیزیش میشد خودم بادستای خودم میکشمت پسره بوزینه بیشعور

مریم برو فاطی و بیار زشته

فاطی امدتو:خواهرم چته من ک خوبم. فاطی و مریم با گریه گفتن اگ طوریت میشد چه کارمیکردیم

منم گفتم زندگی خخ.

هردو گفتن خفه شو مانمیتونیم بعدم باگریه رفتن توآشپزخونه.

پاشدم آروم رفتم توآشپزخونه آرومشون کردم نشستم توجام اما انگارنه انگار اتفاقی افتاده گفتم اقا دارم برات.

بچه ها هرکدوم یه یه کاری مشغول شدن و جو کافی شاپ ب حالت اولیه برگشت

فاطی و مری رفتن تا به کاراشون برسن منم نشستم و به کارام رسیدم

امیر اومد داخل:

از چهرش ناراحتی موج میزد

اومد کنارم و چنگی محکم ب موهای خوش حالتش داد و گفت

تینا ببخشید نمیدونستم حساسیت داری

این قدر ناراحتم ک نمیدونم چی بگم

منم لبخندی زدم ب روش و گفتم ناراحت نباش من بخشیدمت

امیر لبخندی زد و رفت تا به کاراش برسه

منم ب افق خیره شدم

با این ک کل کل داریم اما خیلی خوبن

امروزم گذشت و رفتیم خونه

خسته شدم خیلی

اما تارسیدم خونه بابا و مامان نبودن و فقط تیام تو اتاقش بود

رو تخت دراز کشیده بود و گوشیش رو دلش بود و دا‌شت اهنگ گوش میکرد.

صداش کردم تیام تیام رفتم تکونش دادم اصن متوجه نبود منم گوشیشو برداشتم آهنگو قطع کرد.

تیام با عصبانیت:گفت چیکار میکنی داشتم گوش میکردم

تینا:پسره بز این همه صدات کردم جواب نمیدی.

تیام :وقتی دارم آهنگ گوش میدم وحواسم نیس یعنی حوصله تو ندارم مزاحم نشو یعنی متوجه نمیشی

تینا:هوی پسره بیشعور چه طرز حرف زدنه.

تیام:برو بیرون ازاتاق یک بار دیگ بدون اینکه دربزنی بیای داخل من میدونم وتو دختره پرو

رفتم تو شک این چرا این شکلی بود.

romangram.com | @romangraam