#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_96
در کمد آروم باز کردم با دیدن نیلا
که ترسیده و با چشمای گرد به دیواره کمد چسبیده بود
ساکت شدم...
مهبد _چی شد؟؟دزد اون تو قایم شده؟؟
سریع در کمد بستم...
_نه...
سهیل _حتما چیز میزای خصوصی وسط کمد پخش بود ..روش نشده بگه
بلند خندید
بزور لبخندی زدم
ضربان قلبم از ترس اوج گرفته بود
میترسیدم مهبد بخواد داخل کمد بیینه
ولی بیخیال به سمت در رفت_اینجا که خبری نیست..بریم به بقیه شام بپردازیم من هنوز گشنمه..
نزدیک در مکثی کرد ...
آرین_چی شده؟؟
مهبد_شایدم صدا از داخل دستشویی بود؟؟
در دستشویی باز کرد
خندید_خاک بر سرت آرین جا مسواکیت
پخش شده کف زمین...
آرین_اونا از من نیست..بیشتر خدمتکارا استفاده میکنند
سهیل _خب اینم از منبع صدا...
نفسم آسوده رها کردم
انگار بیخیال شده بودند
از اتاق بیرون زدم
آخیش بخیر گذشتا....
نزدیک بود لو بریم
باید به نیلا بگم حواسش بیشتر جمع کنه...
یه سوتی
کوچیک برابر با ده سال زندان
به جرم گول زدن سرگرد مملکت و دزدی و .... اوه اوه
بعد زندان و اعتیاد سو سابقه
فضای ناجورش و..زنای بدکاره و خلاف کار
با فرو رفتن توی جای نرم
از زندان خیالی بیرون اومدم
نگاهم به مهبد افتاد
اخمی کرد_فکر نکن نفهمیدما...
یهو ضربان قلبم تند شد
احساس میکردم هر آن از ترس از دهنم میزنه بیرون
اب دهنم به زور قورت دادم و
با چشمای گرد شده پرسیدم_چیو؟؟
ابروهاش شیطون بالا برد_اینکه شلخته هستی..
سرش نزدیک آورد
_بهتره دفعه بعد که لباس زیرات عوض میکنی زیر تخت نندازی
با دهن باز نگاهش میکردم که چشمکی زد
از کنارم گذشت...
لباس زیر من؟؟
لب گزیدم
وای پسر بی حیا خجالت نکشید این حرفا رو گفت...
لپام از شرم داغ شد
خاک بر سرش نمیگه من خجالت میکشم..
بی تربیت
بعد از شام
ظرفا رو توی سینک آشپزخونه گذاشتم
آرین پوزخندی زد که از صدتا فحش بدتر بود_درسته مهمونی ولی زحمت شستن ظرفا با تویه..
بدون اینکه منتظر جوابی از من بشه
romangram.com | @romangram_com