#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_95






مطمءن بودم رنگم پریده...کف دستام عرق کرده بود





آرین از پشت میز بلند شد_میرم ببینم صدای چی بود





سریع پشت سرش به راه افتادم_منم میام..شاید دزد باشه..چیز میزی ندزدیده باشه...





توی دلم پوزخندی به حالم زدم

نه که خیلی چیزای قیمتی داشتم توی اتاق





بقیه هم بلند شدند و پشت سرمون به راه افتادن

آروم اروم به سمت اتاق میرفتیم و خدا خدا میکردم





نیلا توی اتاق نباشه... ولی میدونستم جای دیگه ای نداره برای رفتن

پس بدبختی یه سانت باهامون فاصله داشت





نمیدونستم جواب این پلیس ها رو چی بدم

زندان رفتنمون روی شاخش بود





دست ارین روی دستگیره اتاق نشست

که....





در باز کرد

من مطمءنم اخرین بار در قفل کردم...





نگاهم روی دستشویی موند..

یعنی رفته تو دستشویی قایم شده؟





قبل ازینکه آرین کامل وارد اتاق بشه خودم

توی اتاق انداختم_آی نفس کش کجایی..ای دزد نابکار...





اطراف اتاق چشم چرخوندم

کسی توی اتاق نبود





مهبد _اینجا که کسی نیست!

تمنا _شاید دزده فرار کرده..





چپ چپ نگاهش کردم_اونوقت دزد چجوری با وجود 4 تا ادم وسط سالن اومد تو خونه و رفت؟؟





سهیل_راست میگه ها...

شاید باد چیزی اومده و یکی از وسایل انداخته...





آرین پوزخندی زد_ولی اثر از چیزی که روی زمین افتاده نیست...





مهبد به سمت تخت رفت کوله پشتی از روی زمین بلند کرد_اینم اون چیزی که روی زمین افتاده بود





نفس آسوده ای کشیدم_آخیش پس از دزد خبری نیست...





تمنا_ولی کوله پشتی از جنس پارچه است..پارچه هم که صدا نداره





حرصم گرفته بود

خب یکی نیست بگه تو حرف نزنی کسی میگه لالی؟؟





مهبد خم شد تا زیر تخت ببینه





از ترس اینکه نیلا زیر تخت باشه داد زدم_نگاه نکن...

همینجور خمیده خشکش زد_چرا؟؟

به سمت تخت رفتم_شاید چیز میز خصوصی زیر تخت افتاده باشه ...





زشته یه مرد اتاق یه خانوم بگرده...





خم شدم و اول زیر تخت چک کردم

زیر تخت خالی بود نفس آسوده ای کشیدم_تمیزه نگاه کن..





بدون اینکه زیر تخت نگاه کنه صاف ایستاد لبخند شیطونی زد_حیف...بی نصیب موندم پس..وسایل خدمتکار های ارین باید خیلی دیدنی باشه ...





راهشو به سمت کمد کج کرد

که باز یهو پریدم جلوی راهش





مهبد_حتما این تو ام چیز خصوصی داره؟؟





_بعله ..اتاق یه خانوم همه جاش خصوصیه...





romangram.com | @romangram_com