#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_93
متعجب به آرین و سینی چای نگاه کردم
بزور سعی میکردم اون لبخند پت و پهنی که شدیدا دلش میخواست روی چهره ام بشینه رو جمع کنم
لب گزیدم استکان چای برداشتم
کرم شیطنت توی وجودم بیدار شد
آروم جوری که فقط من و آرین بشنویم _خیلی این شغل بهتون میاد
مثل خودم جواب داد_مهمونا برن به توام میارمش...
متعجب گفتم _چیو؟؟
بی حرف به سمت تمنا رفت
توی دلم فحش خوشکلی نثارش کردم
تمام مدت تمنا حتی یک ثانیه هم سرش بالا نیاورد
عجیب من یاد کارهای مرتضی مینداخت
با یاد اوری مرتضی لبخندی زدم
مهبد_به چی میخندی نیلو جان؟؟
لبخندم سریع جمع شد_هیچی..
با صدای آرین دقیقا کنار گوشم جا خوردم_واسه هیچی هی میخندی؟؟
اخم کردم_خندیدن جرمه؟؟
دست به سینه نشست_بی دلیل ..آره
رومو ازش گرفتم
از قدیم گفتن جواب نچسبان خاموشی ست ...
نگاهم روی جای خالی تمنا افتاد
که مهبد رد نگاهم گرفت_رفت دستشویی
آهانی گفتم
که یهو با صدای جیغ بلندی
همگی جا خوردیم
صدای جیغ از داخل راه رو اتاق ما میومد..
نکنه نیلا رو توی دستشویی دیده
با عجله از روی مبل پریدم
که بقیه هم به خودشون اومدن
با رسیدن به در دستشویی نبودن نیلا اون اطراف
نفس راحتی کشیدم
_آخیش
مهبود_چی آخیش...
_ها هیچی..فکر کردم اتفاق بدی افتاده الان میبینم تمنا خانوم سالم هستن نفس راحتی کشیدم ...
تمنا دوباره جیغ کشید_سووسک
گوشه لبم بالا رفت_بخاطر یه سوسک انقد جیغ و داد میکردی؟؟
آرین من از جلو در دستشویی کنار زد
مثل بت من وارد دستشویی شد توی یه حرکت دمپایی شو توی سر سوسک بدبخت کوبید
نالیدم_ظالم ، بی رحم....
چکار اون بدبخت داشتی یه گوشه برای خودش نشسته بود
چشم غره ای بهم رفت
رو به تمنا_تموم شد..
romangram.com | @romangram_com