#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_88




**

وسط سالن ایستاده بودیم

_خب از کجا شروع کنیم؟؟





نیلا_من طبقه بالا تمیز میکنم ..توام پایین رو





باشه ای گفتم و دوتایی دست به کار شدیم





حدود چند ساعت بکووب فقط تمیز میکردم

که بوی سوختگی به دماغم خورد





کمی بو کشیدم_معلوم نیست غذای خودم بدبخت داره میسوزه...





بیخیال دستمال روی میز کشیدم که...





_وای غذا سووخت..





با دو خودم توی آشپزخونه پرت کردم و زیر گاز خاموش کردم





با دست کوبیدم به پیشونیم_وای عجب گندی خورد

نیلا بی هوا پرید توآشپزخونه_بو سوختگیه ...





آهی کشیدم_آره غذا سوخت...





با صدای بهم خوردن در حیاط قلبم فرو ریخت





آب دهنم قورت دادم_نیلا من میرم قایم بشم خودت جواب ارین بده...





بدون اینکه اجازه مخالفت بهش بدم پریدم توی اتاق





از پشت در فال گوش ایستادم

که صدای چند تا مرد به گوشم خورد

_وای دوستاشم اورده...

امیدوارم نیلا از پسش بربیاد





نیلا

****

سرجام خشکم زده بود

با ورود پسری قد بلند و هیکلی

ترسیده آب دهنم قورت دادم





خدا ازت نگذره نیلو که اینجوری ترس توی دلم انداختی...





پسر لبخندی زد_از بویی که تو خونه پیچیده معلومه کار خرابی کردی دختر..





_هان؟؟

آروم خندید





اینکه مهربون بود ...

پس چرا نیلو انقد ازش میترسید؟؟





سرش رو نزدیک تر آورد_ولی شانس آوردی

آرین برای امشب غذا گرفته وگرنه مطمءنم پوستتو میکند..

همچنان بهت زده نگاهش می کردم





دوباره صاف ایستاد و دستش به سمتم دراز کرد_من مهبد هستم..

و شما...؟؟





نگاهی به دستش و بعد نگاهی به چهرش انداختم _نیلاوووو...





متعجب پرسید_نیلاو؟؟





هول کرده گفتم _ نه یعنی نیلو ..اره نیلو...





دستش که بی هدف روی هوا خشک شده بود عقب کشید_خوشبتم نیلو...





لبخند زورکی زدم_منم همینطور





با صدای عصبی کسی ترسیده هینی کشیدم_دختره دست و پا چلفتی ...

میدونستم تو عرضه انجام کار های این خونه رو نداری ....

وسایلت نیاورده ..جمع کن ازین جا برو





جیغی کشیدم_چیی؟؟



romangram.com | @romangram_com