#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_73
منم کلید از دستش گرفتم ..
در باز کردم
همین....
کمی مکث کردم تا حرفاش توی ذهنم مرور کنم یهوو مثل بمب منفجر شدم از خنده
_خب بدبخت دوساعت توضیح داده با سیم باز کنی در نه با کلید
نیلا شونه هاش بالا انداخت_خب سخت بود نفهمیدم چی گفت
بعدشم تا کلید هست چرا سیم؟؟
آهی کشیدم_آره منم نفهمیدم این پسره چی گفت ...
نیلا وسط اتاق نشست_گشنم شد کی ناهار میارن..
خندیدم_فکر نکنم با این وضع از ناهار خبری باشه
نالید_ولی من گشنمه...
یهو بلند شد چسبید به شکمش _اوه جیشم دارم..
تند تند اینور و اونور اتاق می پرید_چته؟؟
نیلا_دستشویی ..دستشویی کو...
متعجب از تغییر رفتار یهوییش گفتم_یعنی انقد جیش داری که نتونی تحمل کنی؟؟
خندید_ازاون بدتر از وقتی این عرفان شروع به حرف زدن کرد من جیشم گرفت
ولی مگه ول میکرد...
بلند خندیدم
که به سمت در رفت تند تند به در کوبید_آهای اهل محل..آهای هویجا بیاین این در باز کنید..
بعد از چند دقیقه صدای چرخش کلید توی در بلند شد
هنوز در کامل باز نشده بود که نیلا مثل جت از زیر دست احسان بیرون پرید
احسان ترسید نگاهش کرد
یهو به خودش اومد
دنبالش دوید
خندم گرفته بود حتما با خودش فکر میکرد نیلا داره فرار میکنه
از اتاق بیرون زدم که صدای جیغ و داد نیلا بلند شد_بابا ولم کن ریخت...
احسان_عمرا..میخوای ولت کنم که فرار کنی؟؟
نیلا_اصلا بیا باهم بریم...
عرفان _کجا برین؟؟
به سمتشون رفتم_بذارش پایین میخواد بره دستشویی...
احسان کمی مکث کرد
به عرفان اشاره کرد_داداش دست اون یکی بگیر ..این یکی نتونه فرار کنه...
اخم کردم_ما میخواستیم فرار کنیم..الان اینجا نبودیم
عرفان پوزخند زد_نمیتونید فرار کنید چون ازتون کلی مدرک داریم
چپ چپ نگاهش کردم _فکر کردی با بچه طرفی؟؟ما نزدیک 10 سال داریم دزدی میکنیم بدون هیچ ردی...
الانم داریم لطف میکنیم بهتون کمک میکنیم
عرفان با تمسخر_آهان کشداری گفت....
ولی فقط خدا میدونست تنها چیزی که مارو اینجا نگه داشت فیلمی بود که دوربینا هنگام دزدی ازمون گرفته بودند...
نیلا سریع به سمت دستشویی رفت
پشت در منتظرش ایستاده بودم
romangram.com | @romangram_com