#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_74
که یهو شنگول بیرون پرید_آخیش راحت شدما...
صدای داد عرفان بلند شد_دخترا بیاین ناهار .
نیلا_ایول بدو بریم که روده بزرگه
روده کوچیکه رو خورد...
با نیلا به سمت پسرا رفتیم
با دیدن پیتزا چشمام از خوشحالی برق زد
..
عرفان تیکه ای از پیتزا رو توی بشقاب گذاشت_دیگه ببخشید پولمون نمیرسید واس هرکدوممون یه پیتزا بخریم...
نگاهم روی تیکه کوچیک ته بشقاب موند
نیلا_مگه واس گنجشک غذا گذاشتی؟؟
درمونده نگاهم به تیکه های بزرگ پیتزا توی دست احسان بود که تند تند میخورد
چطور واسه خودشون میتونن پیتزا کامل سفارش بدن..
به ما که رسید تموم شد
با فکری که به ذهنم رسید
لبخند شیطونی روی لبام نشست
با خوشحالی کنار احسان نشستم
که متعجب نگاهم کرد
ولی بی خیال تیکه از پیتزا رو برداشت به سمت دهنش برد
که عطسه بلندی کردم و کل آب دهنم روی پیتزا و سر و صورت احسان ریخت...
دستش رو هوا خشک شد
کم کم صورتش جمع کرد_میمردی جلو دهنت بگیری؟؟؟
لبخند دندون نمایی زدم_خب چیکار کنم یهویی شد...
تیکه پیتزا رو توی کارتونش انداخت به سمت دستشویی رفت تا دست و صورتش بشوره..
نیلا با دهن باز نگاهم میکرد
که یهوو لبخندی زد و کنار عرفان نشست..
ولی عرفان زرنگ تر ازین حرفا بود سریع کارتون پیتزا شو برداشت بلند شد_اصلا فکرشم نکن کاری که با احسان کردین با منم بکنید
شونه هامو با بی تفاوتی بالا انداختم
سهم پیتزای احسان انقدری بود که هردومون سیر بشیم
دو لپی مشغول خوردن پیتزا شدم
عرفان_هی اون سهم احسان بود
با دهن پر به سختی گفتم_فکر نکنم پیتزایی که پر آب دهن باشه رو بخواد ...
نیلا هم کنارم نشست تو کمتر از چند وقیقه ترتیب کل پیتزا رو دادیم
احسان از دستشویی بیرون اومد با دیدن
کارتون خالی
اخماش توی هم کشید_پس من چی؟؟
به عرفان که بی حرکت نگاهمون میکرد اشاره کردم_داداشت گفت سهمشو با تو نصف میکنه..
صدای زنگ در بلند شد..
احسان بیخیال به سمت آیفون رفت
با دیدن چهره سینان زمزمه کرد_عرفان انگاری خیلی عجله دارن...
عرفان کارتون پیتزاشو روی میز گذاشت
به سمت در رفت
نیلا_بیا تا نرسیدن ترتیب این یکی رو هم بدیم
با نیلا مثل قحطی زده ها بجون پیتزا افتادیم
دولپی میخوردیم
که با صدای سرفه کسی صاف نشستم
با دیدن سینان و پسرا
لقمه گنده دهنم بزور قورت دادم_سلام
سینان_سلام..برید حاضر بشید ...
romangram.com | @romangram_com