#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_66


داد زدم نیلا شاخه...

یهوو





که یهوو شاخه شکست و من و نیلا





مثل کتلت پهن شدیم روی هم..





که پسرا بلند زدن زیر خنده





با آه و ناله روی زمین نشستم_آخ کمرم...

نیلا_آخ پام ..پام...

_آخ دستم....





نیلا_واای ستون فقراتم.

_اوووف سرم ...

نیلا دهن باز کرد حرف بزنه که عرفان بین حرفش پرید_بسه بسه ..تا فردا صبح میخوان آخ و ناله کنن...





نگاهم لغزید روی سگای بزرگی که تو یک متری ما کنار پسرا ایستاده بودند





آب دهنم قورت دادم

برای سگ بودن زیادی بزرگ بودن

لقب غول بیشتر بهشون میومد،تا سگ..





با اون چشماش وحشیشون زل زده بودند به ما..





از جام نیم خیز شدم که غرید..دندوناش نشون داد





مطمءن بودم از ترس رنگم مثل گچ شده بود...

دوباره نشستم





نگاهی به نیلا انداختم که وضعش بدتراز من بود

احسان پوزخندی زد_سگ ندیدین تاحالا؟؟؟





نیلا بدون اینکه نگاهش از سگا بگیره جواب داد_دیدیم ولی اینا سگ نیستن که . .اژدهان...

عرفان_پس بهتره ازین به بعد به حرفای ما تمام وکمال گوش بدین وگرنه...





احسان بجاش جواب داد_خوراک این دوتا کوچولو میشید...





دوباره سگ غرش کرد که دندون های تیزش به نمایش گذاشت





نیلا_باشه باشه قبول هرچی شما بگید...





عرفان_آفرین حالا شدین دوتا بچه خووب..

سوتی زد که سگ ها با دو به سمت ته باغ رفتند





نفسمو آسوده بیرون دادم..

_اخیش شرشون کم کردند





احسان_بریم

دیگه به اندازه کافی الاف شدیم... امشب باید درمورد وسایل جاسوسی براتون توضیح بدم..





عرفان_و چجوری باز کردن گاو صندوق و در های اتاق...





نیلا_هاا؟؟؟باز کردن گاو صندوق چیه دیگه؟؟





عرفان_بلند شید ...میفهمید زیاد وقت نداریم...یالا





دوتایی دستاشون توی جیبشون زدن به سمت ساختمان اصلی به راه افتادن





گرد و خاک روی لباسم تکون دادم

از جام بلند شدم

آروم گفتم

_نیلا اینا مشکوک نیستن؟؟





نیلا صاف ایستاد_به چی؟؟

_به اینکه یه ریگی تو کفششون باشه...

وگرنه چجوری دوتا ادم معمولی درمورد باز کردن گاو صندوق و انواع وسایل جاسوسی اطلاعات دارن؟؟





نیلا پس گردنی محکم بهم زد_خاک بر سر خنگت کنن...یعنی نفهمیدی اینا خودشون خلاف کارن؟؟؟





چپ چپ نگاهش کردم_از کجا؟؟رو پیشونیشون نوشته شده بود؟؟





نیلا سری از روی تاسف تکون داد_فکر نمیکردم قل من میتونه انقد خنگ باشه

قبلا زرنگ تر بودی

فکر کنم بعد افتادن از شاخه مخت عیب کرد

romangram.com | @romangram_com