#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_64
رو به من کرد _برو نیلو نشونش بده چند مرده حلاجی
با انگشت به خودم اشاره کردم_وا چرا من خودت برو...
نیلا _اول بزرگترا ...
احسان غرید_ بیا دیگه نکنه میترسی؟؟
چپ چپ نگاهش کردم با هم به وسط سالن رفتیم
احسان
_خب شروع میکنیم
چون برای دفاع باید عصبانی باشی پس اول عصبانیت میکنم..
با تعجب زل زده بودم بهش
که یه دفعه یه بوس روی گونم زد
جا خوردم و جیغی کشیدم
مغرورانه دست به سینه زد
+اولین قدم برای مبارزه یاد گرفتن دفاعه ...
چشمامو ریز کردم و دستامو مشت تا بهش حمله کنم که جا خالی داد و روی گونه راستم بو سید
_باید فرز تر باشی..
اینجوری همون ضربه اول هلاک شدی که
غریدم_اگه طرفم مثل تو پررو باشه ..
برام ابروییی بالا انداخت
حرصم گرفته بود که دارم جلوی این پسر مغرور کم میارم ..جای بوسش روی لپم پاک کردم _دفعه آخرت باشه منو میبوسی...
عرفان داد زد_داداش بزن لهش کن
نیلا_نیلو کم نیاریا بزن وسط پاش تا درجا سقط شه
هم از حرف نیلا خندم گرفته بود
هم از دست این دوتا پسر کفری شده بودم
و
یهویی پریدم بهش ،که موهاشو بکشم
جاخالی داد و...
با مخ پخش زمین شدم
احسان_همینجوری از خودتون دفاع میکنید؟؟
از روی زمین بلند شدم_شما نگران نباش...
عرفان با خنده به سمتمون اومد_تازه طرف مثل داداشم مهربون نیست که ببوستت!
بجای بوس مشت و لگد بهت هدیه میده..
نیلا _مشت و لگد بهتر از کثیف بازی شما دوتاست که از هر فرصتی برای دست درازی استفاده میکنید
سرم به نشونه تایید تکون دادم
قیافه پسرا از عصبانیت درحد انفجار بود
فکر کنم دیگه حتی انگشتشونم به سمت ما نشونه نگیرن...
پوزخندی زدم
که با داد عرفان ترسیده ازجا پریدم_سریع 100 دور ،دور سالن بدوید...
خودش از سالن بیرون زد
_وا ...از قدیم گفتن فحش بندازی زمین صاحابش برمیداره تو جیبش میذاره راست گفتنا...
احسان غرید_اینجا دوربین داره..بهتره بدون حرف و زر مفت شروع ب دویدن کنید
100 دور بشه 99 بدجور حالتون میگیرم
پشت سر عرفان از سالن خارج شد در محکم بهم کوبید
نیلا_روانیا...خودش ولو کرد
روی زمین نشست_وای من که حال ندارم بدوم...
کنارش نشستم_منم...
نیلا_نیلو چیکار کنیم؟؟
شونه بالا انداختم_هیچی فعلا صبرمیکنیم تا ازینجا بریم بیرون..بعد فرار
نیلا_اگه پیدامون کنن چی؟؟
چپ چپ نگاهش کردم_از کجا میخوان پیدا کنن
آهی کشید_اصلا ازین وضع خوشم نمیاد...
با نیلا گرم صحبت بودین که یهو در سالن به شدت باز شد
پسرا مثل گاو وارد شدند
از تشبیه خودم خندم گر فته بود
که با داد احسان سیخ نشستیم
_زود بلند شید...
romangram.com | @romangram_com