#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_5


نیلا لبخندی زد_برخلاف من تو خوردنت عالی خواهر بزرگه..

دوتای زدیم زیر خنده





پشت میز نشستم

کمی برنج کشیدم





نیلا قوطی کنسرو لوبیای رو باز کرد..

که صورتم جمع شد_نمیشد هنرنمایی کنی قرمه سبزی..مرغ برشته ای چیزی درست کنی؟؟





نیلا با شیطنت ابروهاش بالا داد_نه دیگ تمام زورم سر برنج پختن خرج کردم...





قاشقم توی ظرف لوبیا فرو بردم_جون ب جونت کنن گشادی خواهری ...





نیلا_بخور کمتر غر بزن...





قاشق برنج توی دهنم گذاشتم_پولا رو چیکار کردی؟؟؟





با خونسردی لیوان نوشابه اش رو برداشت_نگران نباش جاش امنه ..یه جای گذاشتم عقل جن هم بهش نمیرسه..





سری تکون دادم مشغول خوردن بقیه غذام شدم





بعد شستن ظرفا به کمک نیلا





مشغول پهن کردن رخت خوابمون شدیم

عادت داشتیم

دوتایی کنار هم توی سالن بخوابیم





اگه شب کنار هم نمیخوابیدیم تا صبح خوابمون نمیبرد





با حوله خودم روی تشک پرت کردم

_آخ نیلا قربون دستت برق خاموش کن...





نیلا نچ نچ کرد_همش به ادم کار میدی خودت ی کاری نکنی یه وقت؟؟!





بدنم کش و قوسی دادم_نه من خسته میشم





پتو روی خودم کشیدم

که نیلا هم کنارم خوابید...





سریع صدای خر و پفش بلند شد

یعنی اگه خر و پف نمیکرد

شب خوابش نمیبردا

هنوز چشمام کاملا گرم نشده بود

که نیلا از خواب پرید و لگدی به پهلوم زد_هووی نیلو پاشو ..آشغالا رو یادت رفته بذاری بیرون امشب نوبت تو بود..باز صبح بوی گندش کل خونه رو برمیداره..





غریدم_ول کن بابا ...

به پهلو چرخید

که باز لگدی زد_پاشو ..اه





عصبی مشتی به شکمش زدم_خر..





از جام بلند شدم..

چشم بسته مسیر آشپزخونه روطی کردم





پلاستیک زباله رو از سطل بیرون کشیدم...





با یه نشونه گیری فرضی





از پنجره پرتش کردم تو سطل زباله پایین کنار خیابون....





بدون توجه به اینکه تو سطل افتاد یا نه

دوباره برگشتم خزیدم زیر پتو





سرم به بالشت نرسیده خوابم برد





صبح با صدای محکم کوبیده شدن در

ترسیده از خواب پریدم





که نیلا داد زد_وای ننه..زلزله....

تیز نشستم

با ترس

اطراف نگاه کردم





هیچ چیزی تکون نمیخورد

پس زلزله کو؟؟

romangram.com | @romangram_com