#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_44


مانتو کرمی رنگی بیرون کشید_نظرت درمورد رنگ شاد چیه؟؟





صورتم چین دادم_رنگ شاد واس دزدی؟؟





خندید_آره چشه مگه؟؟





_بیخیال نیلا همون مانتو مشکی بیار..





باشه ای گفت لباسا روی تخت انداخت





خودش مشغول بیرون آوردن لباساش شد...





موهای کوتاهمو با کش محکم بستم

نیلا لخت جلوی من رو به روی آینه ایستاد از داخل آینه به من نگاه کرد_موهات نبند نمیدونی من دوست ندارم..





شونه بالا انداختم_ولی من دوست دارم...





دست برد کش از موهام بیرون کشید_دوست داشتنت بذار واس وقتی اومدیم خونه...





به سمت لباسا رفت

تند تند پوشید...





سری تکون دادم_حتی نمی تونستم واس دل خودم کاری بکنم





همیشه باید تمام چیزامون مثل هم باشه..که یه وقت کسی شک نکنه..





****

حاضر آماده کنار هم جلوی آینه ایستاده بودیم





واقعا شباهتمون بی اندازه بود..

نیلا_ازینکه دوقلو هستیم..خیلی خوشحالم..





توی آینه به چشماش نگاه کردم _چرا؟؟

اهی کشید_هم تنها نیستیم

خندید_هم میبینم یکی مثل خودم چجوریه..





البته هرچی فکر میکنم تو زشت تری..

پس گردنی بهش زدم_بی مزه..

بلند ترخندید_بریم...دیر نشه...

باشه ای گفتم





از در اتاق بیرون زدم





نیلا_اول من میرم...





با دیدن نیلا که چادر به دست بیرون میومد

خندیدم_چادر میخوای چیکار؟؟





نیلا چادر روی سرش انداخت_دوتایی باهم میریم

مادر...





سری تکون دادم_از دست تو

که چادر و رو بند پوشید

از خونه بیرون زدیم





خوشبختانه کسی توی ساختمان نبود





توی ماشین نیلا سریع چادر از سرش کشید و روی صندلی عقب انداخت





چشماش ریز کرد_بگردم دنبال پسر خوشکل...

سری از روی تاسف تکون دادم

نیم ساعتی توی خیابون ها سرگردون بودیم..

دیگه داشتم کلافه می شدم





می خواستم به نیلا بگم ببین، خدا هم نمی خواد ما به کارمون ادامه بدیم





نیلا_نیلو صبر کن، صبر کن..





از فکر بیرون اومدم و

ماشین رو کنارخیابون پارک کردم

_چی شده..؟





نیلا_اینجوری نمیشه ...من میرم کنار خیابون وایمیستم

توام چهار چشمی منو بپا..اگه کسی پیدا کردم سریع دنبالم بیا...



romangram.com | @romangram_com