#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_34






از ماشین پیاده شدم و پشت سرش رفتم..

در حیاط نیمه باز بود





یواشکی سرک کشیدم...

باغ سرسبزی که بخاطر هوای پاییزی..پرگ درختاش سبز و زرد و قرمز شده بود

فضای باغ رو رویایی ترمیکرد...

نگاهم از درختا گرفتم





هیچکس اطراف خونه نبود..





پاورچین پاورچین وارد حیاط شدم به سمت ساختمان اصلی رفتم ...

در کمی هل دادم که در باز شد

خوبه نیلا عقلش کشیر در باز بذاره...

وگرنه باید از در و پنجره میرفتم داخل...





آروم وارد خونه شدم





سکوت همه جارو فرا گرفته بود





نمیدونستم نیلا پسره رو کجا برده...

همین باعث میشد

احتیاطمو بیشتر کنم...





از پله ها بالا رفتم





طبقه بالا 5 تا 6 در قرار داشت...





باید اول میفهمیدم نیلا کجاست





گوشم روی در اولی گذاشتم

هیچ صدای نمیومد...

آروم در باز کردم

و وارد اتاق شدم





اتاقی با تم کاملا پسرونه





کاغذ دیواری سیاه و سفید

کمد و تخت سفید و سلطنتی





همراه وسایل ورزشی و توپ و تور بقیه چیزا...





به سمت کمد رفتم که در یهو بسته شد

ترسیده به عقب برگشتم

_سلام...میبینم از اتاقم خوشت اومده...





با دیدن پسری هیکلی و جذاب

ترسیده هینی کشیدم

چشمای سبز براقش خیلی ترسناک بود

با اون موهای مشکی شدیدا توی چشم بودند..

آب دهنم قورت دادم..

حس عجیبی توی دلم بود

و این حس هیچوقت چیزای جالبی در پی نداشت





خندید_قصد نداشتم بترسونمت...فکر نمیکردم تو اتاق باشی..





لبخند زورکی زدم _ببخشید بی اجازه وارد اتاقت شدم...دنبال دستشویی میگشتم





به دری اشاره کرد_اونجاست!

نیشخندی زدم_ممنون

_صبر میکنم بیای..

به اجبار در جوابش فقط لبخندی محو زدم و پریدم تو دستشویی..





جلوی آینه ایستادم

و کوبیدم به پیشونیم_حالا اینو چجوری از سرم باز کنم...





این نیلا باز معلوم نیس کجا پیچونده رفته..

همش من باید گیر بیافتم ...





بخاطر اینکه پسرایی که میریم پیششون پیش روی نکنن یجوری از اونجا جیم میزنه...

و سر اخر پسر روی سر من بدبخت آوار میشه





تقه ای به در خورد

که لب گزیدم





شیر آب باز کردم الکی دستام شستم..





romangram.com | @romangram_com