#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_32
_اوهوم منم خیلی دوست دارم ببینمت.
....
_آره..حتما ادرس اس کن ...
...
_قربونت خداحافظ...
تای ابروم بالا بردم_خب..؟؟
خندید_تو جشن باهاش آشنا شدم...
دست به سینه ایستادم_خب..؟؟
نیلا_خب ..همون پسرس که لباس ترسناک پوشیده بود.وقتی میومدیم بهم شماره داد...
_همینی که عکسش نشون دادی؟؟
خندید_نه این عکس فرضی گذاشتم براش هنوز چهرشو ندیدم ..
_خااک بر سرت..خب؟؟
چشمکی زد_خیلی پولداره لامصب
ساعت مارک دار و گوشی آیفون ...وای ماشینش رو نگم برات...فقط بگم بریم خونشون راحت چند میلیون میتونیم بزنیم به جیب
_همه این اطلاعات تو همون چند دقیقه به دست اوردی؟؟
نیشش باز کرد _اره
سری تکون دادم_نه دیدی پسره رو..نه میشناسی..نه میدونی چه شکلیه...
بعد واس کیس هم انتخابش کردی ..خونه اش هم میخوای بری؟؟
چپ چپ نگاهم کرد_ن که قبلا شناسنامه طرف دستمون بود میرفتیم دزدی
کمی فکر کردم راست میگفت...ولی نمیدونم چرا دلم نمیخواست به این خونه برم...
نیلا_بیا بریم بخوابیم...فردا باهاش قرار گذاشتم...
فرصت حرف زدن بهم نداد
خودش به سمت اتاق رفت...
سعی کردم فکرای ناجور از ذهنم بیرون کنم..
اینم مثل بقیه بود
کنار نیلا روی تخت خوابیدم...
صبح با درد بدی که توی بدنم پیچید بیدار شدم
_آخ...
نیلا_پاشو دیر شد..
با دیدن نیلا که بالای سرم نشسته بود
چشمام گرد شد_چه خبره صبح زود بیدار شدی..؟؟
به سمت کمدش رفت_با عرفان قرار دارم...
گنگ پرسیدم_عرفان؟؟
نیلا دو دست لباس برامون از کمد بیرون کشید و روی تخت گذاشت_آره دیگه همون پسره که دیشب گفتم...
با یاد آوری این ناشناس دوباره اخم کردم
_نیلا من حس خوبی به این قضیه ندارم...
ما که هنوز پول داریم
بیخیال این شو...
نیلا لباش غنچه کرد_نوچ...یه حسی شدید داره قلقلکم میده به ملاقات این پسره برم...
کلافه از روی تخت بلند شدم_کجا قرار گذاشتی باهاش؟؟
شلوارک راحتیش روی تخت پرت کرد مشغول پوشیدن شلوار جینش شد_تو خونه اش...
_مطمءنی تنهاست؟؟باز سی چهل تا رفیق قایم نکرده باشه...
نیلا_نه...گفت تنها زندگی میکنه و خانوادش خارج هستند..دوستیم اینجا نداره....
به سمت دستشویی رفتم
بیخیال هرچه باداباد..اینم مثل بقیه بود دیگه...
از دستشویی خارج شدم
romangram.com | @romangram_com