#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_30
این اینجا چیکار میکرد...
با صداش به خودم اومدم ...
غلامی _سلام بد موقع مزاحم شدم..؟؟
نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم
ساعت 22.30 شب بود..
پوزخندی زدم_اگه زمان براتون مهم باشه ،آره نصف شبه..
غلامی _اومدم برای گرفتن شارژ ساختمان..روزها در دسترس نیستید ...مجبورم شب بیام
نیشخندی زدم_ بله صحیح..
الان براتون پول میارم
لبخند چندشی زد_قابل شمارو نداره...
اصلا ازش خوشم نمیومد باهاش دهن به دهن بشم
مردک کثیف هوس باز
جوری به ادم نگاه میکرد که حس میکردی لخت جلوش ایستادی...
جوابش ندادم به سمت اتاق خواب رفتم
حالا نیلا پول هارو کجا گذاشته بود
کمد و
توی کشو ها مشغول گشتن بودم
تمام وسایل زیر رو کردم
با دیدن پول ها زیر بالشت نیلا نفسم رو کلافه بیرون دادم
که با صدایی شکستن چیزی خشکم زد......
نیلا
*
توی کابینت آشپزخانه قایم شدم
و از کنار در نگاهم به غلامی افتاد که وارد خونه شد و
مشکوک اطراف رو میگشت
نمیدونم دنبال چی بود یک نگاهش به در اتاق بود که نیلو سر نرسه و یک نگاهش اطراف میکاوید
با فکر شیطانی که توی سرم افتاد لبخندی زدم
سرم بیشتر از داخل کابینت بیرون کشیدم
با صدای بمی گفتم
_دنبال چیزی میگردین آقای غلامی؟؟
ترسیده به عقب برگشت که به گلدون کنار میز خورد
با افتادن گلدون شیشه ای روی زمین صدای بدی ایجاد شد...
نگاهش بین گلدون شکسته و آشپزخونه در رفت و آمد بود
توی چهرش ترس بیداد میکرد
به سمت آشپزخونه اومد که
خودم قایم کردم
با صدای لرزونی گفت_نیلو خانوم اینجا هستید؟؟؟
ولی همزمان صدای نیلو که از داخل اتاق خواب خارج میشد اومد...
*
نیلو
**
با تعجب به گلدون شکسته و چهره ترسیده آقای غلامی نگاه کردم_چیزی شده ..؟چرا رنگتون پریده؟؟
اگه بخاطر گلدون که چیز مهمی نیست..
غلامی با من من اشاره ای به آشپزخونه کرد_اونجا شما..رفتین توی اتاق ولی ..بعد..اینجا..
و دوباره به سمت اتاق خواب نگاه کرد
منظورش نمیفهمیدم
_متوجه حرفاتون نمیشم ..
خندیدم _نکنه جن زده شدین؟؟
آب دهنش قورت داد
چشماش از ترس دو دو میزد
من من کنان گفت_شاید..آره ..آخه ..شما
تای ابروم با تعجب بالا رفت
romangram.com | @romangram_com