#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_28


با دیدن لکه قرمز...

دهنش از تعجب باز موند...





کمی مکث کرد

بعد با نگاه مشکوکی به من زل زد..





چند قدم عقب رفتم_آ..فکر کنم شیدا ..با من کار داشت...

بدو از جلوی چشمم فرار کردم....





دست شیدا گرفتم

_شیدا بدو که اوضاع خطریه...





از خونه بیرون زدیم

که با صدای نیلا متوقف شدم





نیلا_صبر کن ببینم..





صاف ایستادم

_اوه شیدا فاتحه جفتمون بخون

شیدا_به من چه ..توکردی..

پشتم به نیلا بود که نیشگونی از پشتم گرفت_آی..





نیلا_زهرمار آی..ابرومو جلو اون همه پسر بردی..

با یاد اوری چهره متعجب پسرا

بلند خندیدم..

_اول تو شروع کردی..





نیلا مکثی کرد_خب گفتم یکم بخندیم...خوش باشیم





خندیدم_منم گفتم خوشیمون تکمیل بشه...

سه تایی زدیم زیر خنده





نیلا_بمیری پسره مخ کرده بودما...





الان دیگه روم نمیشه برم سمتش





دستی به شونه اش زدم_بیخیال اون که چهرتوندیده...





شیدا _درست چهرتون ندیدن..ولی من پول لباسای که به گند کشیدین ازتون میگیرم...





نیلا_بهتره بریم خونه..با این وضع دیگه نمیشه تو جشن موند...





به سمت خروجی رفتیم که کسی

نیلا رو صدا زد

به عقب برگشتم که با دیدن همون پسری که خودش صاحب باغ معرفی کرده بود با تعحب زل زدم بهش

نیلا به سمتش رفت..

بعد از ده دقیقه خوشحال و خندون

برگشت





شیدا_چیه نیشت بازه؟؟

نیلا کاغذی توی دستش تکون داد_از درخواست دوستی کرد





_خاک بر سرش ندیده چجوری خوشش اومده ازت؟؟





نیلا چشمکی زد_دیگه این از شگرد های بنده هست...

رو به من کرد _مگه نه نیلو جون..





بیاین بریم که سوژه جدید پیدا کردم

نیلو هی بگو من بلد نیستم کیس مناسب برای دوستی پیدا کنم





تای ابروم بالا رفت





نیلاباخنده از بین من و شیدا رد شد _بیاین بریم خیلی فکر نکنید ..مختون میگوزه..

****

شیدا ماشین کنار پارکینگ پارک کرد_خواهرن عزیز بپرین پایین دیر شد..باید مثل سیندرلا ساعت 12 خونه باشم.. دستش روی گردنش کشید _وگرنه پخ پخ





_چقدم تو میترسی..و زود میری خونه...





ازماشین پیاده شدیم..





نیلا_من میرم..همه جا امن و امان بود تک میندازم توام بیا..





سری تکون دادم

نیلا کلید انداخت و وارد ساختمون شد..





رو به شیدا کردم_لباسا میشورم تمیز تحویلت میدم

romangram.com | @romangram_com