#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_26
خیلی شبیه شده بود و واقعا از کارش خوشم اومد
چندین نفر به سمتمون برگشتن و نگاهمون کردن
من و نیلا کنار هم با اون لباس های متضاد واقعا به چشم می اومدیم
شیدا بینمون ایستاد و دستش رو دور گردن هردومون انداخت:
- خب بچه ها، امشب قراره بترکونیم و حسابی خوش بگذرونیم
نیشخند زد:
- البته اگه کیس مناسب هم پیدا کردین نوش جونتون..مخش کنید
نیشخندی زدم_از تو همین جنازه و اسکلتا پسر خوشکل پیدا کنیم؟؟
شیدا بلند خندید_مهم نیته عشقم...ظاهر نیگا نکن...
خندم گرفته بود_واقعا توام مثل نیلا منحرف شدیا..
شیدا_با شما دوتا گشتم....
به سمتی نگاه کرد_من کمی تنهاتون میذارم...خوش باشید عشقام...
چشمکی زد و از ما دور شد
نیلا_من میخوام برم ازخودم پذیرایی کنم..
نیلو میای بریم؟؟
سری تکون دادم به سمت میز بزرگی که پر از خوراکی های ترسناک بود رفتیم
کدو های بزرگی که توش چراغ و شمع روشن کرده بودند
ظرف شربتی که داخلش دستی یخی و قرمز افتاده بود و...
واقعا تزییناتشون خیلی قشنگ بود ولی برای خوردن کمی چندش آور بود.بخصوص اون شیرینی های کوچیکی که شبیه عنکبوت و دست بریده بودند...
رو به نیلا کردم_تو اینارو میخوری؟؟؟
یکی از شیرینی های عنکبوتی برداشت توی دهنش انداخت_اووم عالیه...
صورتم جمع کردم_آی حالم بد شد
خندید_خیلی لاکچرین ..
تیکه ای از کیکی که تزییناتش شبیه به کرم خاکی بود برداشتم
نیلا خندید_چشماتو ببند بخور
خندم گرفته بود انگار میخواستم زهرمار بخورم....
کیک توی دهنم گذاشتم...
_اووم خوشمزس..
نیلا دستش برای برداشتن لیوان شربت دراز کرد
که با برخورد دستش به ملاقه پر از شربت
مقداریش روی لباس و پام ریخت
_اه نیلا گند زدی به لباسم که
نیلا_وای ببخشید...چقدم بدجا ریخت...
نگاهی به لکه آب روی لباس انداختم..
_هووف آره هرکی ببینه فکر میکنه کار خرابی کردم
نیلا خندید_لباست مشکیه خیلی تو چشم نیست ..
سری تکون دادم_دیگه گندو زدی خواهری..لباسم ندارم عوضش کنم..مجبورم همین جا بایستم تا خشک بشه...
وگرنه هرکس ببینه فکرای ناجوری میکنه
نیلا چشمکی زد_آره...داره کم کم خوشم میاد ازین جشن ...اینطرف نگاه کن
سرم برگردوندم به طرفی که نیلا اشاره میکرد نگاه کردم
نیلا_اون پسر خوش هیکله میبینی..؟؟
ریز خندیدم_سوژتو پیدا کردی؟؟
با دست به پشتم کوبید_آری...توام بیا بریم اون کناریش مخ کن...هیکل خوبی داره ها...
_خوبه همین هیکل دارند ...ولی معلوم نیست قیافشون زیر اون ماسک ها چقد قابل تحمله....
نیلا_صبر کن الان دوتا خوشکلشو تور میکنم..
به به سمت پسرا رفت
به میز تکیه دادم..
مشغول حرف زدن با اونا شد و هر ازگاهی نگاه خاصی به من میکردند و دوباره مشغول صحبت میشدند
معلوم نبود نیلا داره چه دروغی سر هم میکنه
romangram.com | @romangram_com