#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_24
نیلا غش غش خندید_دیوانه کی بودی تو؟؟
شیدا چشمکی زد_دیوانه شما دوتا...خدایی چقد حال میکنید...
به سمت آشپزخونه رفتم _چای میخوری؟؟
شیدا _اره
نیلا_واس چی حال میکنیم؟؟
شیدا_آخه یکی مثل خودتون همیشه میبینی..تو لباسای مختلف توی حالات مختلف..مثلا دوتا تیپ یا مدل مو یا هرچی دوست داری میتونی رو میتونی راحت هردوش روی خودت پیاده کنی ... ببینی کدومش بیشتر بهت میاد
وقتی لباس ست میپوشی توی جمع خیلی دوتایی تو چشمی...
اصلا لامصب دوقلو بودن خیلی خوبه حیف نسیب شدما دوتا شده حیف...
مکثی کرد
نیلا با دهن باز نگاهش میکرد.و منم توی چهارچوب در خشکم زده بود که یهوو
بلند زد زیر خنده
شیدا_نگاه الان عین واحد دوتا قیافه متعجب میبینی یکی با دهن باز یکی با چشمای گرد شده...
سینی چای روی میز گذاشتم
استکانی برای خوردم برداشتم و به مبل تکیه دادم_خب لباس چی آوردی حالا ..
شیدا با ذوق پلاستیک های بزرگ .روی میز گذاشت_ازجای که شما دوتا زیادی توی چشم هستین دوتا لباس متضاد براتون آوردم
لباسی سفید و بلند همراه با دوتا بال سفید و ماسکی براق و طلایی از داخل یکی از پلاستیکا بیرون کشید..
_این لباس فرشته مهربونا ...که صد البته به نیلوی بداخلاق، بد عنق نمیاد
اخمی کردم_چشم نداری اخلاق خوبمو ببینی
شیدا _بله بله صحیح میفرمایید
لباس به نیلا داد_بیا عشقه اول و آخرم..این لباس تو...
نیلا ذوق زده لباس ازش گرفت_ممنونم شیدا
و از داخل پلاستیک دومی لباس سیاه و کوتاهی بیرون کشید
با چکمه های بلند که تا بالای زانو میرسید و کلاه کله قندی بزرگ همراه با ماسکی سیاه و ترسناک
_خب اینم لباس نیلو خانوم
لبخندی زدم که با حرفش به اخم تبدیل شد_لباس جادوگر سیاه ،فقط واس تو ساختنش...
زیر لب فحشی نثارش کردم که خندید
- خب بریم سریع تر آماده بشیم که دیر میشه
همه با هم به سمت اتاق رفتیم.
لباسامون رو که عوض کردیم کنار هم ایستادم.
تو ایینه به خودم نگاه کردم
بدم نشده بودما...هر سه تامون خوب شده بودیم
شیدا- نیلا بیا بشین آرایشتو کنم
نیلا ذوق زده روی صندلی نشست
بالا سر نیلا ایستادم
شیدا بعد از کرم مالی کردن نیلا یکم مداد تو چشمش کشید
بدون هیچ آرایشی ولی به جاش یه رژ به شدت قرمز زد به لباش
حسابی تو چشم و خوشگل شده بود
لباش جذابیتشو دو چندان کرده بود
موهاش رو بهم ریخته بالای سرش جمع کرد و یکم از کنار گوش هاش تار هاش رو آویزون کرد
تاج طلایی زیبای رو توی موهاش گذاشت
لبخند زد- خیلی خوشگل شدی نیلا
نیلا با ذوق خندید که سی و دوتا دندونش رو به نمایش گذاشت
خنده ام گرفته بود
نیلا بلند شد و دستاش رو روی شونه هام گذاشت و به سمت صندلی هولم داد
- بیا بشین من تو رو درست می کنم شیدا خودشو ارایش کنه زود تموم شه
سر تکون دادم و روی صندلی نشستم.
- ببند چشم هات رو...
چشم هام رو بستم و منتظر موندم.تا آخر نذاشت توی آینه نگااه کنم
می دونستم خراب کاری نمی کنه و
دوست داشتم سوپرایزشم.
نیم ساعت بعد عقب کشید:
- خب نیلو خانوم ماه شدی ماه...جادوگر به این خوشکلی ندیده بودم
خندیدم
بلند شدم و جلوی آیینه ایستادم
رژ قرمز روشن زده بود برام که خیلی جیغ نبود
به جاش چشم هام رو با سایه چشم مشکی و خط چشم و مژه های مصنوعی کاملا سیاه کرده بود
عاشق چشم هام شده بودم
با دهن باز به خودم زل زده بودم
پیش نیومده بود اینقدر غلیظ آرایش کنم
محکم نیلا رو بغل کردم:
romangram.com | @romangram_com