#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_21
چپ چپ نگاهم کرد_بعد خانوم سرخوش خوشحال میره ته دیگ ماکارونی بخوره
لبخندی زدم_وای نگو دلم خواست
چهرش غمگین کرد_منم میخوام
_نمیشه دوتایی چجوری بریم خونشون...
نیلا تو برو یه بشقابم زاپاس بگیر واس من بیار
لبم گزیدم_وا زشته نیلا
نیلا _اصلا هردوتامون بریم...
ناراحت گفت _من اگه ته دیگ نخورم میمیرم نیلو...
_چجوری دوتاییمون بریم توخونه ممکنه مرتضی یا نرگس جون متوجه بشن
نیلا_خیلی راحت
وقتی رفتی توخونه در نیمه باز بذار تا منم بیام...
بعدشم من تو دستشویی قایم میشم بعد ازینکه تو ناهارت خوردی سیر شدی
بیا دستشویی من بجات میرم
..هوم؟؟
خندیدم_اومدیم و مرتضی این وسط جیشش گرفت و اومد تو دستشویی ...اونوقت چی..؟
نیلا_هیچی میشینیم باهم جیش میکنیم
خندیدم_از دست تو...باشه
مانتومو از روی دسته مبل برداشتم و همراه شال پوشیدم
نیلا هم سریع لباساش با من ست کرد
_خب بریم؟؟
سری تکون داد_پیش به سوی ته دیگ...
از خونه بیرون زدم و
جلوی واحد نرگس جون ایستادم و تقه ای به در زدم
بعد از چند دقیقه صدای مرتضی اومد_کیه؟؟
خندیدم_منم منم مادرتون...
در واحد باز کرد
طبق معمول سرش پایین بود
ولی چین صورتش نشون میداد که داره میخنده_بفرمایید تو...
لبخندی زدم_اول شما...برید من درمیبندم
مرتضی ببخشیدی گفت و به سمت آشپزخونه رفت
پشت سرم نگاه کردم که نیلا از خونه بیرون زد
درنیمه باز گذاشتم
به سمت آشپزخونه رفتم
نرگس جون درحال کشیدن غذا بود_ببخشید زحمت دادم
نرگس جون_سلام دخترم..چه زحمتی..
مگه یه نفر تنها چقد غذا میخوره
توی دلم گفتم نمیدونی دونفر غذا میخورن
پشت میز نشستم
مرتضی سرش توی گوشیش بود
هنوز کامل نتونسته بودم چهرشو ببینم..
از بس سرش پایین بود
_آقا مرتضی شما واسه چی اومدین تهران؟
از سوال یهویم جا خورد _برای کار...
_چه رشته ای درس خوندین؟؟
مرتضی _معماری ...
انقد بدم میومد سوالی میکنم بهم جواب کوتاه بدن..
واس همین ترجیح میدادم دیگه ازش سوالی نکنم
پسره خجالتی...
نرگس جون دیس پر از ماکارونی سر میز گذاشت
با دیدن ماکارونی ها و ته دیگ های سیب زمینی کنارش
آب دهنم راه افتاد..
مرتضی_انگار خیلی ماکارونی دوست دارید...
چشماتون از خوشحالی برق میزنه...
لبخندی زدم_آره ولی شما هم نشون دادی با اینکه سرت پایین زیر زیرکی همه جارو میپایی ها!!
لبش گزید_ببخشید
نرگس جون بلند زد زیر خنده
_مچش گرفتی پس نیلو...
رنگ صورت مرتضی رفته رفته از خجالت قرمز قرمز تر میشد
خندیدم_ناهارتون بخورید..تا منفجر نشدین از خجالت..من مشکلی با دید زنی شما ندارم...
نرگس جون سر میز نشست
و بشقاب ماکارونی جلوی من گذاشت_بخور دخترم نوش جونت ...
romangram.com | @romangram_com