#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_17


ولی سرش بالا نیاورد





چند تقه دیگه زدم

که قایمکی از زیر چادر نگاه کرد با دیدن من نفس آسوده ای کشید

_همه چی اوکی شد ..بیا بیرون





سریع از زیر صندلی بیرون اومد صاف نشست_وای خدای من کمر خشک شد این زیر...

چشمکی زدم_خطر رفع شد..حالا حالا هم بیرون نمیاد ..من میرم چندمین دیگه پشت سرم بیا کسی باهم نبینتمون..





باشه ای گفت

به سمت آسانسور رفتم...

وارد خونه شدم

یه راست به سمت آشپزخونه رفتم

قار و قور شکمم بلند شده بود

دوتا تخم مرغ از یخچال بیرون کشیدم

و تو یه چشم بهم زدن

یه نیمرو زیبا و خوشمزه درست کردم

صدای در اومد_نیلا بیا شام...





نیلا با همون لباسا وارد اشپزخونه شد

_لباسات عوض نمیکنی؟؟





نیلا_اول شکم..

***

بعد از شام انقد خسته بودم

که روی مبل خوابم برد

صبح با صدای ریز تق تق در بزور لای چشمام باز کردم





بدون توجه به اینکه چه لباسی تنمه به سمت در رفتم

در باز کردم

چشمام همچنان بسته بود

_بله..؟

هیچ صدای از طرف مقابل بلند نشد

دلم نمیخواست چشمام باز کنم

تا بعد دوباره به ادامه خوابم برسم

ولی به اجبار

لای یکی از چشمام باز کردم

با دیدن پسری که سرش توی یقه لباسش فرو برده بود

هووم کشداری گفتم..

که سرش بیشتر پایین انداخت





چشمام تا آخرین حد گشاد شد

با صدای لرزونی گفت_س...لا..م

کامل سرش پایین انداخته بود و اصلا چهرش معلوم نبود..





فک کنم اگه یکم دیگه سرش میکشید

سرش کنده میشد روی زمین میافتاد





هنوز توی شوک بودکه این پسر کیه و ازکجا یهو سبز شده که با حرفش .....





_میشه یه لباس مناسب بپوشید؟؟

چشمام تا اخرین حد گرد شد_شما اصلا کی باشی؟؟





صداش صاف کرد _من مرتضی نوه نرگس خانوم همسایه واحد کناریتون..

_خب؟؟





مرتضی_ من از شهرستان میام

،مادربزرگم نیستند گفتند تا وقتی که میان اینجا منتظرشون بمونم...





آروم تر زمزمه کرد_البته نگفتند این واحد یه دختر جون داره...





سری تکون دادم_باشه بیا داخل...

از جلوی در کنار رفتم

که همینجوری سرش پایین بود وارد خونه شد

به سمت مبل وسط پذیرایی رفت

_پدر و مادرتون نیستند؟؟





بی حوصله_نه تنها زندگی میکنم

هنوز در کامل نبسته بودم که





و ترسیده گفت_پس لطفا در نبندید...





ابروهام بالا رفت_چرا؟؟

یواش تر گفت_آخه صلاح نیست یه دختر و پسر جون توی اتاق در بسته باشند...





از رفتار عجیبش خندم گرفته بود

این دیگه از کجا پیداش شد





بیخیال در نیمه باز گذاشتم

_چای میخورید؟؟؟





بدون اینکه ذره ای سرش بالا بیاره_نه ممنونم..

romangram.com | @romangram_com