#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_115
با دست توی سرم کوبید_خفه شو نظر نخواستم...
صدای در بلند شد
نیلو رو پس زدم که بخاطر کوچک بودن تخت افتاد پایین
ولو شد روی زمین
سریع زیر تخت خزیدم
و قایم شدم
کامل خودم رو زیر تخت جا نداده بودم که
در باز شده بود...
انقد اتفاق یهویی افتاد که فکر کنم نیلو هنوز نتونسته بود خودش رو جمع و جور کنه...
دستش روی باسنش بود جای برخوردش با زمین رو مالشش میداد..تا دردش کمتر بشه
با صدای....
با صدای مهبد
خودم رو زیر تخت جمع کردم
با هر قدمش صدای پاش توی سرم میپیچید
کنار نیلو روی زمین نشست
خندید_فکر نمیکردم انقد ترسو باشی...
نیلو عصبی غرید_وقتی بدون یه فرصت کوتاه سرتون میندازین پایین میان توی اتاق یه دختر ..انتظار دیگه ای دارین؟؟
درسته خدمتکار این خونه هستم ولی نباید به خودتون این اجازه رو بدین که حریم خصوصی منو اشغال کنید...
از صداش حرص و عصبانیت میبارید
مطمئن بودم خیلی جلوی خودش گرفت نرنه مهبد رو ناکار کنه
نیلو_فقط بخاطر کمکی که بهم کردین هیچی نمیگم
مهبد خندید_خوبه هنوز هیچی نگفتی...
نیلو_کاری با من داشتین؟؟
مهبد_اوه..آره ..آخر هفته آرین یه مهمونی خیلی مهم داره..
تو باید اونجا خودت رو نشون بدی
یه بار دیگه خرابکاری کنی از دست منم کاری برنمیاد
کل امروز گند زدی...
بخصوص با اون غذای فوق العاده شور
اوه هنوز شوریش توی دهنم...
خدا نکشتت دختر هرچی نمک دم دستت بوده ریختی تو غذا...
نیلو آهی کشید_ولی من نمیخواستم شور بشه...
مهبد از روی زمین بلند شد_تا اخر هفته چیزی نمونده ...
آرین از دستت عصبی بود نیومد بهت بگه ولی تمام تدارکات جشن به عهده تویه ...
آرین رفت ماموریت و تا اخر هفته نمیاد
برات کارت بانکی گذاشته روی میز آشپرخونه
تا وسایل لازم رو بخری
به سمت در رفت
نیلو_مهمونای دعوت شده چند نفرن؟؟
مهبد _۵۰۰ نفر
چشمام گرد شد
این همه ادم واس چی میخوان بیان؟؟
با صدای کوبید شدن در سرم از زیر تخت بیرون آوردم
نیلو_کارمون دراومد..بیا فرار کنیم
بریم سر شغل دزدی خودمون...
خودم کامل بیرون کشیدم_کجا من تازه داره از این قایم موشک خوشم میاد..
نیلو سرش پایین انداخت_ولی من یه حس عجیبی دارم..
با دست به شونه اش کوبیدم_عاشق شدی؟؟
نیلو_زر نزن بابا ..عشق کیلو چنده
romangram.com | @romangram_com