#دروغ_دو_نفره_(_نسخه_ی_کامل_)_پارت_104
که سریع جلوی راهش ایستادم_بیا بریم دیر میشه..بعدا میبینیش..
الان آرین برمیگرده خونه
باید ناهار بذارم..
لبخندی زد_تا شب آرین نمیاد..با خیال راحت به خریدت برس...
سرش کج کرد که پشت سرم ببینه_لکه چی هست ؟؟
بی هوا پریدم سمتش
بغلش کرد
دستام دور کمرش حلقه کردم
با ناراحتی گفتم
_نتونستم زودتر بهت بگم
واقعا ازت ممنونم که نذاشتی آرین منو اخراج کنه...
بزور من از خودش جدا کرد_خواهش میکنم..کاری نکردم که..
لبخندی زدم_نمیدونی چقد به این کار نیاز داشتم
به سمتش رفتم که عقب کشید_باشه باشه ...من باید برم دیگه بعدا میبینمت ...
سریع به سمت در رفت..
ریز خندیدم ...
نیلو از پشت دیوار بیرون اومد پس گردنی محکمی بهم زد_دفعه آخرت باشه میپری بغل پسرای مردم..
دستم پشت گردنم گذاشتم_اگه نمیپریدم که الان لو رفته بودی....
بعدشم خودت چرا با لباس زیر جلو پسرا میگردی؟؟؟
چشم غره ای رفت به سمت در به راه افتاد_بیا بریم خیلی زر نزن
پشت سرش به راه افتادم
بعد از خروج نیلو از خونه بیرون زدم
دوتایی به سمت خلوت ترین مراکز خرید رفتیم
تا با خیال راحت هرچی دوست داشتیم بخریم
بعد از مدت ها خرید نکردن حسابی ترکوندیم
البته در حد پولی که داشتیم...
طبق معمول همه چیز رو شبیه هم برداشتیم
دو تا روسری خریدیم چون شال دست و پا گیر بود توی کار های خونه
روسری ساتن مشکی و یه روسری نخی که آبرنگی بود و رنگ های مختلفی داشت
مانتوی آبی کاربنی که خیلی هم خوش دوخت بود ولی ساده
دو تا تونیک ساده هم برداشتیم برای وقتی که کارهای خونه رو انجام می دیم
یکی زرشکی بود و روش برش خورده بود
اون یکی آستین های دو رنگ داشت یکی زرد یکی آبی.
یه شلوار کشی مشکی هم برداشتیم و یه شلوار ورزشی اونم مشکی گرفتیم تا با هردو تونیکا بشه بپوشیم
لباس زیر اسفنجی کاپ دار شیطنت نیلو بود...
می گفت دفعه بعد لخت دیده شدیم جایی چشم و چالشون در بیاد..
خندم گرفته بود
نیلو _آخیش تو عمرم انقد خرید بهم نچسبیده بود...
خندیدم_بله منم برای رو نمایی لباس زیر بخرم ،خرید بهم میچسبه..
نیشگونی از باسنم گرفت_هیز تو که از آرین بدتری...
دوتایی بلند خندیدیم
_برگردیم..
سری تکون داد
دوتایی از پاساژ خارج شدیم
کنار یه مغازه بدلیجات ایستادم
چشمم روی دستبند های شیک و دخترونه خشک شده بود
romangram.com | @romangram_com