#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_89
-نه...باید حاضر شم.... به پری قول دادم زودتر از بقیه برم اونجا.
-چی؟؟؟با این حالت می خوای بری؟؟؟
-من حالم خوبه.
-نمی خواد بری... به پری زنگ بزن و بگو که حالت خوب نیست... اون حتما درکت می کنه. امشب نشد هفته ی دیگه.
دیدم حق با مامانه .اصلا حالم خوب نبود و پریم که قراره دو تا مهمونی بگیره، مهمونیه بعدی رو می رم. به مامان گفتم:
-پس میشه گوشیمو بدین؟
مامان گوشیمو داد دستم و گفت:
-من میرم برات سوپ بذارم .
شماره ی پری رو گرفتم. بعد از کلی بوق خوردن بالاخره جواب داد.
-به آناهید جون. کجایی پس؟
از صداش معلوم بود خیلی خوشحاله....یه لحظه از حرفی که می خواستم بزنم پشیمون شدم ولی واقعا حالم بد بود و می دونستم اگر برم از دماغم در میاد.
-من هنوز حاضر نشدم...راستش اصلا حالم خوب نیست. فکر نکنم بتونم بیام.
-.....
-پری؟؟؟مردی مادر؟
-خیلی لوسی....یعنی چی که میگی نمی یای؟
-باور کن حالم خوب نیست ... تب دارم
-من این حرفا حالیم نیست... حتی اگر رو به موتم باشی باید بیای
romangram.com | @romangraam