#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_70

غذارو آوردم. یاد موضوع داغ خودمون افتادم که به پری گفتم:

راستی پری خاستگاری هیراد چی شد؟؟؟ خوب بود؟؟؟ مامانو داداشت پسندیدن؟؟

پری لبخند شیطونی زد و گفت:

علف باید به دهن بزی شیرین بیاد...

-خب خانم بزه. علف شیرین هست یا نه؟؟؟؟

-تو چی فکر میکنی؟

-به جای این لوس بازیا بگو چطور بود؟؟

-خوب بود... نامزدی افتاد برای دو ماه دیگه. اما هیراد میگه دوتا نامزدی بگیریم... یکی واسه همکارا. یکی واسه فک و فامیلا.

-این که خوبه.

-آره. ولی هزینه ها بالا میره.

-بعد من به تو میگم خسیس بهت بر میخوره.

قیافه اش مچاله شد و گفت:

خب نمیخوام اول زندگی هزینه زیادی داشته باشیم.

-دیوونه مردا فقط تو دوره ی نامزدی خرج میکنن. تا میتونی استفاده کن.

-توام که همش بد بینی. از بحث خارجم نکن. گوش کن ببینم... خلاصه اینکه تا اینو تو جمع گفت مامانش قبول کرد و کلی هم پسرشو برای این پیشنهاد خوبی که داد تشویق کرد....منم دیگه نتونستم مخالفتمو اعلام کنم.

-راستی مامانش اینا چه جوری بودن؟ خواهر و برادرم داشت؟؟؟

-مامانش که خیلی ماهه. مهربونه. دوتا خواهر و یه برادر داشت. همشون به دلم نشستن.


romangram.com | @romangraam