#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_58

-یه آدمی بود که نظرم و راجع به همه چیز عوض کرد...حتی هنر.

-الان از رشته ت راضی ایی؟؟پشیمون نیستی که هنر نخوندی؟؟

-اگر پشیمون باشمم فایده ایی نداره...بگذریم، شما چرا پزشکی رو انتخاب کردین؟

مهرزاد یه ذره فکر کرد و گفت:

-والا من تا جایی که یادم میاد بیشتر افراد خانوادمون جد اندر جد پزشک بودن...

خنده ی کوتاهی کرد و گفت: میدونی مدل سلام کردن عمو هام به هم چه شکلیه؟

با خنده سری تکون دادم و گفتم: چه جوری؟

(-سلام دکتر

-سلام دکتر

-چه می کنی دکتر؟

-می گذره دکتر)

هر دوتامون زدیم زیر خنده....در حالی که می خندیدم پرسیدم:

-اصلا کسی تو خانوادتون هست که پزشکی نخونده باشه؟

-آره،هستن ولی کمه....فکر کنم همین جاست.

ماشین و پارک کرد و پیاده شدیم.نمایشگاه تقریبا شلوغ بود.مهرزاد با نگاهی به دور و برش گفت:

-چقدر شلوغه

همینطور داشتیم به اطراف نگاه میکردیم که صدایی از پشت گفت:


romangram.com | @romangraam