#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_21
-میام پری... میام.
********
با پری رفتیم تو رستوران. رستوران شیکی بود.رفتیم روی یه میز دو نفره نشستیم که به پری آروم گفتم:
ولخرج شدیا.
-پری: تو چرا اینقدر به من تیکه میندازی؟
-آخه اینکارا ازت بعیده.
-پری: خیلی هم دلت بخواد
-پری حاشیه نرو . من تورو نشناسم باید بمیرم. چی کارم داری؟
-پری: به جون خودم هیچی!
-هنوز عادت بچگیتو ترک نکردی.
-پروین: کدوم عادت؟
-یادته؟ بچه که بودیم هر موقع کارم داشتی یا اینکه چیزی ازم میخواستی،خوراکیات و بهم میدادی. (با خنده ادامه دادم) اما هر وقت باهام کاری نداشتی اسم اون خوراکیارو میاوردم جیغت میرفت رو هوا و داد میزدی مال خودمه.
دوتایی خندیدیم. بهش خیره شدم و گفتم: هیچ فرقی نکردی. فقط به جای اون خوراکی ها میخوای بهم شام بدی. حالا دیدی عوض نشدی؟ بگو... من آمادم
پری یه کمی من من کردو گفت: دکتر گوهری ازم خواستگاری کرد.
چشمام گرد شد. با تعجب گفتم: جدی؟؟؟
پری گفت: چته؟ آروم. آره. چیزه عجیبیه؟
-منو بگو میگفتم از این دکتره بخاری بلند نمیشه.
romangram.com | @romangraam