#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_137

-چرا اینطوری نگام میکنی؟ بریم دیگه.

-خیلی پررو ایی، ساعت چنده؟

-چنده؟

-۸:۳۰

-خب.

-نیم ساعته که منو اینجا علاف کردی. اصلا خجالتم نمیکشی.

-اووووه....همچین نگام میکنه که انگار سه ساعته منتظر.حالا خوبه من به خاطر تو از خوابم زدم و دارم میام بیمارستاناااا.

-خیلی لطف میکنی.

-حالا چرا همون شب نریم بیمارستان؟

-آرتام گفت صبح بریم. نمیدونم می خواد چی کار کنه....واسه ی همینم دلشوره دارم

-دلشوره ی چی؟ مگه کار خلافی کردین؟

-خدا کنه همه چیز خوب تموم بشه.

-نگران نباش.

یه ذره ساکت بود ولی دوباره ادامه داد:

-میمردی ناز نمیکردی و میذاشتی نامزد قلابیت ما رو بیاره؟ چی میشد یه دور با ماشینش میزدیم؟

یاد دیشب افتادم که آرتام زنگ زد و گفت صبح میاد دنبالم تا با هم بریم ولی من قبول نکردم. گفتم:

-وقتی خودم ماشین دارم چرا با اون برم؟


romangram.com | @romangraam