#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_130

-پری پاشو خودتو لوس نکن. بچه ایی که قهر میکنی دیگه....من اومدم تا همه چیز و برات تعریف کنم، باور کن قضیه اونطور که فکر میکنی نیست....تو از هیچی خبر نداری.

پری تو جاش نشست و گفت:

-آره خبر ندارم چون تو منو محرم ندونستی....کاری کردی که منم مثل همه از حرفی که شنیدم شکه بشم و نتونم هیچکاری برای دفاع ازت بکنم. نگاهشونو دیدی؟

میدونی همین طناز چقدر پشت سرت تو بیمارستان اراجیف گفته؟ برام خیلی سخته که هر روز حرفاشونو بشنوم و چیزی نگم.

-هیچکدوم اونا برام مهم نیستن...مهم تویی. نمیخوام مثل بقیه در موردم فکر کنی.

-توقع داری چطوری فکر کنم؟ اصلا اون دختره کی بود که همه چیز تو رو میدونست؟

با یاد آوری مهری عصبی شدم و گفتم:

-لعنت به اون دختر که باعث و بانی تمام بدبختی های منه.

هر دوتامون ساکت بودیم....چند تا نفس عمیق کشیدم تا یه ذره آرومتر بشم و بعد کل ماجرا رو براش تعریف کردم. از اولین روزی که کاوه رو دیدم تا همین دیروز که با آرتام رفته بودم بیرون. موقع تعریف داستان نتونستم جلوی اشکامو بگیرم و پری هم پا به پای من گریه میکرد. وقتی حرفام تموم شد بغلم کرد و گفت:

-پس چرا تا حالا اینارو بهم نگفتی؟

-چی میگفتم؟ برام سخته که اون خاطرات و مرور کنم. تازه چی بگم؟ با کاری که کاوه باهام کرد مگه حرفیم برای گفتن میمونه؟

-اونشب انقدر شکه شدم که نتونستم خوب ببینمش ولی یه چیزایی از قیافش وقتی بچه بود تو ذهنم هست. باورم نمیشه باهات این کارو کرده باشن.

-اشکال نداره...نوبت منم میشه که با اعصابشون بازی کنم.

پری نگران نگام کرد و گفت:

-آناهید این کارو نکن...درسته مهرزاد آدم خوب و قابل اطمینانیه ولی مردم که از همه چیز خبر ندارن....میدونی فردا که نامزدیتون بهم خورد از سر بیکاری چقدر پشت سرتون حرف میرنن؟ به پدر و مادرت فکر کردی؟

-من الان فقط به انتقام فکر میکنم. مطمئنم خانوادم اگر بعدها دلیلمو بدونن درکم میکنن. تا کاوه اینا ایرانن باید خودمو خوشحال نشون بدم.

-فکر کردی اگر با مهرزاد بهم بزنی عمت به مهری نمیگه؟


romangram.com | @romangraam