#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_123
-پس آدرس اونجا رو بده. الانم زنگ میزنم تا از بابات اجازه بگیرم.
آدرس و براش گفتم.
-فردا میبینمت. مواظب خودت باش.
-تا فردا. خداحافظ.
قطع کرد. تا رفتم تو مامانی پرسید:
-خودش بود؟
با سر اره ایی گفتم و نشستم کنارش. مامانی هنوزم به حرفام شک داشت. منم مجبور شدم تمام شب از خوبی های آرتام و اینکه ازش خوشم میاد حرف بزنم که فکر میکنم یه ذره آروم تر شد.
**********
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم . بدون اینکه به شماره نگاه کنم جواب دادم.
-بله؟
-تو هنوز خوابی دختر؟
هنوز ویندوزم بالا نیومده بود، پرسیدم:
-شما؟
-آرتامم. من جلوی در خونه ی مادربزرگتم.
یه متر از جام پریدم و به ساعت نگاه کردم. وای...دیرم شد. چرا مامانی منو بیدار نکرد. دوباره صدای آرتام و شنیدم که گفت:
-الو؟؟؟؟ باز خوابیدی؟
دستی به صورتم کشیدم و گفتم:
romangram.com | @romangraam