#دروغ_شیرین
#دروغ_شیرین_پارت_114

مامان که انگار هنوز قانع نشده بود پرسید:

-خب حالا نظرت در موردش چیه؟ پسر خوبی هست؟

خندیدم و گفتم:

-فعلا که نمی تونم نظری بدم ولی در کل آدم خوبیه و خیلیم مهربونه.

مامان نگران نگاهم کرد. پرسیدم:

-از چی نگرانی قربونت برم؟

-ما هیچی از این پسره نمیدونیم... ولی چیزی که خیلی برام عجیبه اینه که در مورد این برخلاف بقیه ی خواستگارایی که بعد از بهم خوردن رابطت با کاوه پیدا شدن سخت گیری نمیکنی و اجازه میدی که بیان...نمیدونم....میترسم از سر لج و لجبازی داری این کارو میکنی که اگر دلیلت همینه باید بگم که کارت اشتباهه. احساس خوبی ندارم.

شاید حق با مامانه و من نباید این کارو بکنم. چشمام و بستمو دوباره تو ذهنم کاری رو که اونا باهام کردن و مرور کردم. من تصمیمو گرفتم. به مامان نگاه کردم و گفتم:

-نگران نباش عزیزم. هنوز که چیزی معلوم نیست، شاید اصلا ازش خوشم نیومد.

-نمیدونم چی بگم...به هر حال اخر هفته میان. شب که بابات بیاد خودم بهش میگم.

-باشه.

مامان از اتاق رفت بیرون اما من هنوز دارم به حرفاش فکر میکنم. دوست ندارم ناراحتشون کنم ولی نمی تونم از تلافی کردن کارای مهری هم بگذرم. باید بهشون نشون بدم که خوشحالمو از زندگیمم راضیم. حداقل با این کار به ذره خودم آرومتر میشم. اگر مهری خبر نامزدی من و مهرزاد و بشنوه سکته میکنه. من خوب میشناسمش، هر چند که اون شب گفت که برام من یه موقعیت ازدواج جور کرده ولی مطمئنم که از ته دل نگفت و هدفش فقط بردن آبروی من بود چون مهرزاد هم از نظر موقعیت و هم از نظر تیپ و قیافه از کاوه سر تره و این برای مهری که دوست داره همیشه تو چشم باشه ناراحت کننده ست. هر چی بیشتر به اون دوتا فکر میکنم از تصمیمی که گرفتم مطمئن تر میشم. یه نمایش عاشقانه ایی جلوشون راه بندازم که با خاطره خوب برن....نفس عمیقی کشیدم و دوباره هندزفری هامو تو گوشم گذاشتم.

*************

برای آخرین بار خودمو تو آینه نگاه کردم.همه چیز خوب بود. یه پیراهن سبز یشمی تا روی زانو پوشیده بودم که از زیر سینه گشاد میشد و آستین سه ربع بود. موهامم بالای سرم جمع کرده بودم و ارایشمم کم بود. خودم راضی بودم. به ساعت نگاه کردم... الاناست که دیگه برسن. حسابی رو خودم عطر خالی کردم و از اتاق رفتم بیرون. مامان تا منو دید، چند تا ضربه به میز زد و گفت:

-ماشالله...مثل ماه شدی. بذار تا نیومدن یه اسپند دود کنم.

بابا خندید و گفت:

-نکن این کارا رو تهمینه...بوی اسپند میمونه بعد میان میگی اینا چقدر خودشونو تحویل میگیرن.


romangram.com | @romangraam