#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_94
با شنیدن حرفش تند به سمتش برگشتم
جوری که صدای مهره های گردنمو شنیدم
اول خواستم با نهایت خشم جوابشو بدم اما پشیمون شدم و تنها گفتم:
_ تو هیچی نمیدونی
آرنجشو با ژست خاصی رو لبه پنجره گذاشت و پوزخندی صدا دار زد و گفت:
_ چرا اتفاقا خیلی چیزا میدونم، تو یه دختر رقصنده ای، یه دختر که با هر پسری لاس میزنه و خودشو حراج میکنه، دختری که حتی بعضی وقتا نمیدونم دختره یا نه!
با شنیدن حرف اخری که از دهنش بیرون اومد با دهنی باز نگاهش کردم
اون چی میگفت؟؟؟
اون منو با یه دختر خیابونی یکی کرد
عصبی و با صدایی لرزون گفتم:
_ دهنتو ببند، تو چی میدونی ها؟ اره من یه قدیسه نیستم، یه فرشته پاک نیستم، یه الهه نیستم اما حق نداری به من لقب خیابونی بدی فهمیدی؟ تو هیچی از من و زندگیم نمیدونی پس بهتره ساکت باشی و از حنجره کوفتیت کار نکشی!
برگشت سمتم و با نیشخند نگاهم کرد و با تمسخر گفت:
_ آره تو یه قدیسه نیستی
بعد با صدای آروم تری گفت:
_ هیچکسی مثل بهار من نیست
با شنیدن حرفش مثل خودش پوزخندی زدم و گفتم:
_ همون کسی که ولت کرده و آدم حسابت نمیکنه؟ همون که دنبالش له له میزنی؟ همون که عاشق یه نفر دیگه ...
حرفم کامل نشده بود که احساس کردم سرم میلیمتری با شیشه فاصله داره
اونقدر که تند میرفت!
عصبی به سمتش برگشتم و گفتم:
_ چته وحشی آروم مگ...
اما با دیدن چهرش که سرخ شده بود دهنمو بستم
فریاد درحالیکه انگشت هاشو بین فرمون قفل کرده بود و با فکی منقبض شده از بین دندون های قفل شدش غرید:
_ یکبار فقط یکبار دیگه اسم بهار زندگی منو با اون دهن کثیفت بیاری میکشمت، به جون بهارم که میکشمت، بهار من پاکه میفهمی؟
با فریادی که زد بدنم لرز خفیفی گرفت
توده ای توی گلوم بالا پایین رفت و چشم هام پر شد
نفس عمیقی کشیدم
با حرفی که زد توی دلم عهد کردم این پسرو به زمین بزنم
من این پسرو داغون تر از اینی که الان هست میکنم
له تر از اینی ک بهار کرده
من بهش ثابت میکنم هیچکس مریم مقدس نیس هیچکس اون قدیسه قصه ها و رمان ها نیست
هیچکس!
ماشینو نگه داشت
با یکبار ادرس گفتن درست اومد دم خونه!
با خشم چنگی به کیف دستیم زدم و از ماشین بدون حرف پیاده شدم اما موقعی که درو بستم همزمان شد با به صدا دراومدن پیام گوشیمو صدای فریاد که میگفت:
_ اگه یکبار دیگه طرف سارین ببینمت لهت میکنم!
نیشخند زدم
کجاشو دیدی! از ماشین دور شدم.به اطرافم نگاه کردم.یه کوچه تا خونه مونده بود.پا تند کردم تا زودتر برسم
توی این منطقه با این لباس این ساعت اگه میگرفتنم بدبخت بودم
romangram.com | @romangram_com