#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_93
_نیاز!
خدارو شکر.
ایستادم وبهم رسید و با دیدن چشمای خیس و ناراحتم با بهت گفت:
_چی شده؟ کجا می ری؟
با بغض و مظلوم گفتم:
_استاد می شه برام ماشین بگیرید؟
برگردم خونه!
خواست چیزی بگه که صدایی رو شنیدم:
_مسیر خونت و می دونم، می رسونمت!
با بهت برگشتمو به نقابش زل زدم و بعد به آبی های خونسردش!
سارین با اخم گفت:
_نیازی نیست فریاد،خودم میام!
فریاد یهو موچ دستم و گرفت و به چشمام زل زد و گفت:
_با من میای،مگه نه؟
بعد کمی سمتم خم شد و اروم گفت:
_اگر می خوای ببرتت آدرس خونه و جایی که می رقصی و بهش بدم!
رسما داشت تحدیدم می کرد.
ولی خب،حتی تحدیداشم برام عجیب جذاب شده بود!
به نگاه اخم الود سارین زل زدم و اروم گفتم:
_مرسی به شما زحمتنمیدم!
سارین اخم کرد و فریاد بدون خدافظی موچ دستم و گرفت و کشون کشون من و برد سمت بیرون از سالن!
این پسر دیوونس!
به ماشینش که رسیدیم چشمامو با حرص بستم
چرا انقدر پولداره؟
نشستم تو ماشینو در ماشین رو محکم به هم کوبیدم اما فریاد با آرامش همیشگی که تو رفتارش بود، البته فاکتور از اون روز توی استدیو، سوار ماشین شد و درو آروم بست و بعد از روشن کردن ماشین بدون حرف خیلی با آرامش راه افتاد
منم همچنان با اخم به بیرون نگاه میکردم
نمیدونم چقدر گذشته بود
نیم ساعت یا چهل دقیقه که کم کم وارد شهر شدیم
به آدمایی ک تک و توک توی خیابون این وقت شب پرسه میزدن خیره شدم
این پرسه زدنارو، این بی دغدغه بودنارو دوس داشتم
اما این چیزا از زندگی من خیلی دور بود
خیلی!
_ تو واقعا چطور دختری هستی؟
با شنیدن صداش سرمو به سمتش چرخوندم و نیم نگاهی بهش انداختم اما بدون اینکه جوابی بدم دوباره به بیرون نگاه کردم
انگار قرار نبود امشب مثل دفعه های پیش از حنجره اش کار نکشه چون بازم صدای خش دارش توی فضای ساکت ماشین پیچید
حدس میزدم چرا تصمیم گرفته منو برسونه
یک: منو از دوستش دور کنه
دو: با حرفاش اذیتم کنه
_ با همه خوب لاس میزنی، تو بغلشون اینور اونور میری به ما ک میرسه دکمه ی هاریت فعال میشه
romangram.com | @romangram_com