#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_86


دستام و. و سینش گذاشتم و به عقب رفتم و خدا رو شکر دست کشای قرمزم باعث می شد دستام بدنش و لمس نکنه!

این پسر چه قدر گنده است!

تند تند نفس می کشیدم و لبام می لرزید.

اون قدر عقب رفتم و اون قدر اومد جلو که چسبیدم به کمد.

_چ..چی کار می کنی گ..گوریل!

دستاش و دو طرف بدنم رو کمد گذاشت و من خیلی در مقابلش کوچولو بودم و به خاطر خم شدنمم کوچولو تر دیده می شدم!

صدای اشنا و خش دارش و کنار گوشم شنیدم:

_ده ثانیه فرصت داری توضیح بدی، تو اتاق من چه غلطی می کنی؟

با بهت به نگاه رنگیش زل زدم و من و عجیب یاد دیو تو فیلم دیو و دلبر می نداخت!

همون قدر گنده و همون قدر عجیب!

به خودم اومدم و با حرص گفتم:

_اتاقت و که نخوردم، فکر کردم اینجا واسه تعویض لباسه!

بعدشم به اندام تیکه تیکه و برنزه اش زل زدم و ادامه دادم:

_اون بیرون مهمونیه ،من از کجا بدونم یه گوریل بی لباس با نقاب تو تاریکی این اتاق قایم شده؛!

چشماش و گرد کرد و با نیشخند گفت:

_اومم،قانع نشدم!

یهو بازوم و گرفت و من و پرت کرد رو تخت و با بهت جیغ زدم:

_چی کار می کنی؟

پشتش و کرد و رفت سمت ویسکی روی میز و‌من پیرهن سفید‌ روی تخت و دیدم که روش صورتی شده بود د و پس برای همین لباسش و در اورده بود، پیرهنش کثیف شده.

_نقابت و بردار ببینمت!

از بی حواسیش استفاده کردم و جیغ زم:

_گوریل!

دوییدم سمت در و در و باز کردم و از اتاق زدم بیرون.

تند تند با قدمای سریع از راه رو خارج شدم و خودم و رسوندم به سالن و نفس راحتی کشیدم و با حرص گفتم:

_عوضی!



نگاهم و تو سالن چرخوندم و با دیدن پرهام که با یک دختر مو شرابی سفید می رقصید، نیشخند زدم.

وفا داری پسرا به ما ثابت شدس!

_نیاز!

با بهت برگشتم و به پسر قد بلند و بور جلوم خیره شدم. نقاب مشکی سفید و بزرگش نمی زاشت تشخیصش زدم ولی صداش و خوب تشخیص دادم.

_استاد!

سارین لبخندی زد و حالت صورتش و نمی تونستم ببینم با هیجان گفت:

_من اون شب برای همین مهمونی دعوتت کردم، خبر نداشتم این جا می بینمت، واقعا خوش حال شدم!

کم مونده بود بگم، خوش حال شدی!

خب به درک!

ولی خب آبرو داری کردم و لبخند لوس و دخترانه ای زدم و گفتم:

_منم خوش حال شدم از دیدنتون!

از ذوقش انگار رو هوا بود!

نیشش اون قدر شل شد ک همه دندونای ردیف و سفیدش و می تونستم ببینم!


romangram.com | @romangram_com