#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_82


_ اگر نداری لازم نیست که بخری میتونیم کلاس هارو توی خونه من بزاریم





با کمی مکث گفتم :



_ نه نمیخوام بخرم راستش این خونه قط مال استراحتم و مجردی و ایناهاس. خونه خودمون فرشته است و پیانوم هم اونجاس که میگم بیارن برام.



آهانی گفت و بعد چند ثانیه انگار که چیزی یادش بیاد سرش رو بالا اورد :



_ پس برای همین یه ادرس دیگه هم داشتی توی پروندت.



_ بله درسته



لبخندی زد و بعد خواست صفحه کلیدو از توی کیفش دربیاره که گفتم لازم نیست من خودم دارم و بعد از جام بلند شدم و ادامه دادم:



_ دنبالم بیاید



و راهم رو به سمت اتاق موسیقیم در پیش گرفتم و سارین هم مثل جوجه اردک های مطیع پشت سرم راه افتاد درو باز کردم و داخل شدم و به سمتش چرخیدم با دیدن اتاق تعجب و توی چشم هاش دیدم و بعد انگار ک با خودش حرف بزنه زمزمه کرد



_ واو فوق العاده اس





و بعد سرش رو به طرفم چرخوندو بلند گفت:



_ تو همه ی این ساز هارو یاد داری





لبخندی مغرورانه زدم و گفتم:



_ بله همه رو در حد حرفه ای و اینکه آهنگسازم هستم



با این حرفم تعجبش بیشتر از قبل شد



_ خب بفرمایید و صندلی ای که پشت میز صفحه کلید بود رو نشونش دادم و خودمم روی صندلی گیتارم نشستم

سارین هم بعد از نشستن گفت:



_ خب شروع کنیم






romangram.com | @romangram_com