#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_71
اخمام رو توی هم کشیدم و سوار موتور شدم سفارشو تحویل دادم میفهمم چی به چیه
به ادرس توی دستم نگاه کردم و به سمت مسیر راه افتادم و بعد از ده دقیقه جلوی یه در کرم رنگ توقف کردم
خونه معمولی بود اما رو به بالا کسی از قشر من نمیتونست از همچین رستورانی سفارش بده پس حتما پولدارن
جلو رفتم و دستمو روی زنگ فشردم که به محض به صدا در اومدن زنگ نور آبی رنگی روی چهرم افتاد و بعد صدای ریز دختری که ازم اعلام هویت میخواست
_ پیکم سفارشتونو آوردم
دختر بعد از مکث کوتاهی { الان میام } گفت و آیفون رو گذاشت و نور آبی رنگ هم محو شد
بعد از گذشت چهار دقیقه که از روی ساعت تایم زده بودم در باز شد و پسر جوونی با چهره و هیکل معمولی به همراه شلوارکی قرمز و تیشرتی آبی توی چارچوب در ظاهر شد و به محض دیدنم با تعجب و چهره ای گنگ بهم نگاه کرد
سرد بهش چشم دوختم و بعد پلاستیک رو به سمتش گرفتم
_ سفارشتون
با همون حالت گنگ و لکنتی که زیاد به چشم نمیومد گفت:
_ ت ... تو پیکی؟
اخم هام رو درهم کشیدم
ازین سوال متنفرم
_ بله مشکلی هست؟
_ نه چ ... چه مشکلی
و بعد با چهره ای مظلوم نگاهی بهم انداخت و پول رو به طرفم گرفت
بعد از حساب کردن و شنیدن تشکرش و جواب ندادن من درو بست و من هم سوار موتور شدم و به سمت رستوران رفتم
همیشه همه با دیدنم تعجب میکنن که یک دختر پیک موتوریه
از نظر خودمم جالب بود که منو استخدام کردن اما خب بالاخره مگه چیه!؟
چیز خاصی نیست که
درحال فکر کردن به این موضوع بودم که ذهنم رفت پیش حرف صدف
_ آره بابا خودم شنیدم فریبز آرام رو بعد بخاطر دور شدن از......
صداها محو شد برام
جلوی رستوران ترمز زدم و جک موتور رو پایین دادم و راه اشپزخونه رو پیش گرفتم اما یه راست به سمت صدف
دستی روی شونش زدم تا به سمتم برگرده با دیدنم اخمی ریز کرد و گفت:
_ کاری داری؟
اخمی متقابل اما تند تر از خودش روی ابروهام انداختم و گفتم:
_ فریبرز آرام رو از کجا میشناسی؟
با شنیدن حرفم رنگ چهرش به وضوح پرید
با دیدن چهرش اطمینان کردم که چیزی هست و از بین دندون های قفل شدم گفتم:
_ میگی یا نه
درحالیکه صداش میلرزید با تنه پته گفت:
_ بخدا بخدا چیز خاصی نمیدونم فقط دیروز از دم در دفتر مدیر رد میشدم که ... که داشت راجب اینکه فردی به اسم فریبزر ارام پول داده تا ... تا تورو ... تورو
_ اه لالی مگه بگو دیه
با لرز نگاهی بهم انداخت و ادامه داد:
_ پول داده تورو اینجا استخدام کنن
با این حرفش وایستادن رو پاهام برا سخت شد
اون مرتیکه !؟
اون باعث استخدامم شده؟!
وای نه
romangram.com | @romangram_com