#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_68


من دختریم که نخ به نخ سیگار اتیش میزنم

کسی که تا بوق سگ تو خیابونا پرسه میزنه

کسی که دوست پسرای رنگارنگش ردیفن

من فرق دارم با همه!

پوفی میکنم و سرمو تکون دادم تا این فکرها از سرم بپره

به ساعت نگا میکنم که چهار عصر رو نشون میده

دو ساعت دیگه کلاس داشتم

پس هنوز یک ساعت وقت بود

برای همین گیتارو روی پایه اش گذاشتم و سمت کامپیوترم که گوشه اتاق بود رفتم و روشنش کردم

پشت میز نشستم و تا روشن شدنش موهامو بالا آوردم و پیچیدم تا توی صورتم نباشه

بعد از اینکه روشن شد به قسمت ایمیل هام رفتم

ایمیل خاصی نداشتم

خواستم بیام بیرون که چشمم به ایمیل سلیمانی خورد

این چرا بیخیال نمیشه

پیامش و باز کردم و با خوندن هر جملش بیشتر آتیشی شدم

مرتیکه عوضی

من اونو میکشم

با چهره ای درهَم کامپیوترو خاموش کردم و از پشت میز بلند شدم و به سمت اتاق خوابم رفتم

جلوی کمد ایستادم تا ببینم چی بپوشم

برای اینکه اونجا برم باید بهترین چیزارو بپوشم

بالاخره تصمیم گرفتم سرهمی پیرهنیم رو که دامن شلواری بود و جنس پارچش خنک بود و سفید رنگ با گل های ریزو درشت قرمز و رنگ های دیگه که روش مانتویی تقریبا یک وجب بالای زانو به رنگ گل های قرمزش با یک روسری بزرگ سفید و طرح گل هایی که هم رنگ سرهمی بود پوشیدم و موهامو که لَخت کرده بودم دورم ریختم

گِره ی بازی به روسری زدم

رژ قرمز رنگمو روی لب هام کشیدم و بعد از اون با ریمیلی به همراه خط چشم، چشم هامو طراحی کردم و بعد کیف حصیریمو با صندل هام از کِشو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم و گوشیمم از روی کانتر برداشتم

خب با این تیپ که نمیتونم سوار موتور بشم

منم که چقدر گیجم!

موتورم تو کوچه زیر زمین موند

برای همین به آژانس زنگ زدم و منتظر شدم تا بیاد

نیم ساعت دیگه وقت داشتم

به ساعتم نگاه انداختم که همون موقع زنگ ایفون به صدا در اومد

به سمت در رفتم و بعد قفل کردنِ در سوار پراید نقره ای رنگ شدم و ادرس رو گفتم و بماند که تا رسیدن به آموزشگاه راننده قورتم داد

اگه یکم دیگه راه طول میکشید واقعا خفش میکردم

جلوی در آموزشگاه نگاهی به خودم توی گوشی انداختم و بعد کسب رضایت کامل از خودم وارد شدم که کلی نگاه رو روی خودم حس کردم و مثل همیشه با سری بالا و اخمی ریز راهمو رفتم تا رسیدم به در کلاس

وارد که شدم صدای ریزی رو در مورد خودم شنیدم اما اهمیتی ندادم و پشت پیانوم قرار گرفتم

پنج دقیقه تا اومدن سارین (همون استاد عزیزمون) وقت بود

داشتم با خودم فکر میکردم که یهو صدایی پر انرژی اسممو به زبون اوورد:

_ وای نیاز خوشگله

با تعجب رومو به سمت صدای پر انرژی چرخوندم که با چهره خندون پگاه رو به رو شدم

لبخند تصنعی زدم و گفتم:

_ سلام عزیزم


romangram.com | @romangram_com