#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_63

اروم اروم می رم سمتش و بهش حق می دم ، با این سر و وضعم ، کم‌مونده بود من و بدزدن و واقعا بهش حق می دادم بخواد سرم و بکنه.

به زور خودش و کنترل کرده بود نزنه تو گوشم.

حتما دلش سوخته این وضعیتم و دیده!

می خوام سوار موتور شم که کلافه از لابه لای دندونای کلید شدش می گه.

_با این لباسات!

نگاهم و به لباسام می دوزم و با حرص چشمام و می بندم.

از موتور میاد پایین و جلوم می ایسته و به زور تا شونه هاشم!

پوف کلافه و عصبی می کشه. و من با حرص می گم:

_مهدی!

جوری سرم داد می زنه که چشمام و‌با ترس می بندم.

_خفه شو!

کافشنش و در میاره و بازوم و‌می گیره و کافشن و با خشونت و‌به راحتی تنم می کنه و من تو کافشن بزرگ و چرم مشکی رنگش گم می شم.

زیپش و با حرص تا گلوم بالا می کشه و کلاه کاسکت و از عقب موتور بر می داره و می ده به دستم و با حرص به شلوار جین پاره پورم زل می زنه و می گه:

_بالا رو‌درست کنم، پایینت و چی کار کنم!

کلاه کاسکت و رو سرم می زارم‌و موهام و داخل می دم و همین طوری نگاهش می کنم.

اروم صداش می زنم:

_محمد مهدی!

بهم توجهی نمی کنه و سوار موتور می شه.

پوف کلافه ای می کشم و اگر نجاتم نداده بود می زدم تو سرش!

به زور با کلی اخ و اوخ و ناله و جیغ جیغ پاهای داغون و لهم و می دم بالا و سوار می شم و از شونه هاش می گیرم و اون با سرعت راه می افته!

دوست دارم بهش بگم صدا خسته از دستم عصبی نباش، ولی با توجه به شناختی که ازش دارم تا این و بگم از موتور پرتم می کنه پایین!

درسته هیچ وقت داداش نداشتم.

ولی اون خودش برام همه چیز بود.

دادلش، دوست، هم کار!

گاهی تا مرز مرگ باهم دعوا می کردیم.

ولی خب، بهش عادت کردم!

دوست داشتم بپرسم هستی کجاست!

ولی خب احتمالا تا این و می گفتم بازم پرتم می کرد از رو‌موتور پایین!

با سرعت و مویی از لابه لای ماشین ها رد می شد و حتی پشت چراغ قرمزم نمی ایستاد.

شاید به خاطر تیپ و وضعیت من،

شایدم به خاطر اعصاب له شدش!

تو‌اون وضعیتم و با اون همه خستگی و دردم، تنها یک فکر تو سرم چرخ می خورد.‌

که چه‌جوری کار فریاد و تلافی کنم.

اگر محمد مهدی نبود، الان من و ..

چشمام و می بندم و محکم تر از محمد می گیرم و نقشه های زیادی دارم برای تلافی!



...

موتور و رو به روی خونه نگه داشت.

نفس عمیقی کشیدم و اروم پاهام و رو زمین گذاشتم و از موتور اومدم پایین و نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم یه کم دیگه درد پاها و کمرم و تحمل کنم.

دست بردم کلاه و از سرم بردارم که صدای خشنش و شنیدم:

romangram.com | @romangram_com