#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_61

ازم دور شد و بدون توجه بهم دست به جیب رفت سمت ته کوچه و من گیج و مبهوت به رفتنش نگاه می کردم!

این واقعا پسر بود! این همه نزدیکی به منی که همیشه همه دنبالم بودن!

این همه چفت تو چفت هم بودیم یه لحظه هم وسوسه یا گیج نشد!

الانم که ولم کرد رفت!

به سر و وضعم نگاه کردم و با ترس به اطرافم خیره شدم و جیغ زدم:

_کجا می ری؟

دنبالش دوییدم و از کوچه که خارج شدیم رفت سمت گاراج پشتی و در اهنی و رنگ‌و‌رو رفته رو باز کرد و رفت داخل.

من گیج و مبهوت همون جوری کنار گاراج ایستاده بودم که یهو صدای موتور اومد.

با بهت به نور آبی رنگی که از تاریکی گاراج به سمتم می اومد خیره شدم.

فریاد که موتور سوار بیرون اومد با دیدن موتورش خشکم زد.

چشمای گردم و به موتورش دوختم و در حالی که پلک زدن یادم رفته بود نالیدم.

_تف تو روحت!



..

اون قدر تو شوک بودم که حتی مودل موتورم از یاد برده بودم!

مگه این مودل تو ایرانم هست!

هر چند که هوا تاریک بود و خوب دیده نمی شد، ولی واقعا این موتور مال فریاد بود! در این حد پولدار!

موتور و نگه داشت و من تازه سرما رو حس کردم. با دستام خودم و بغل کردم و بهش نگاه کردم و گفتم:

_موتور من روبه روی زیر زمینه.

نمی تونم برش دارم. می تونی من و‌تا یه جایی برسونی؟

خیره نگاهم کرد و به موهاش چنگی زد و با ابرو های بالا رفته نگاهم کرد و یهو لبخند حرص دراری زد و گفت:



_نُچ!

چشمام گرد شد و بیشتر لرز کردم و دستام و دورم محکم تر کردم و با حرص گفتم:

_روانی،می خوای من و این جا وِل کنی!

با بی خیال رو اعصابش بهم زل زد و کلا کاسکت آبی رنگش و برداشت و رو سرش گذاشت و گفت:

_تا همین جاشم به زور تحملت کردم جوجه رنگی!

با بهت نگاهش کردم،هنگ کرده بودم!

این آدمه، یا واقعا حیوونی چیزیه!

با حرص جیغ زدم:

_حق نداری، ولم کنی!

بدون توجه بهم موتور و روشن کرد و با بهت جیغ زدم:

_فریاد!

بدون‌توجه بهم گاز داد و ازم دور شد.

دنبالش دوییدم که پاهام پیچ خورد و با‌ زانو افتادم.

با حرص جیغ زدم:

_کله رنگیه ،عوضی!

تو همون حالت چند لحظه با حرص چشمام و بستم.

حالا باید چی کار کنم؟

یه دختر، با این سر و وضع، خارج شهر!

romangram.com | @romangram_com