#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_47
به خودم اومدم و دستام و روشونه هاش گذاشتم و به عقب هولش دادم و داد زدم:
_ پاشو از روم له شدم
همین طور خیره نگاهم میکرد
با حرص در حالی که کمرم له شده بود و نمیتونستم درست نفس بکشم جیغ زدم:
_ با تو ام !
یهو دستشو رو دهنم گذاشت و با چشای براق و ترسناکش اروم غرید:
_ گوشام !
منظورش جیغ کَر کنندم بود
حالا دیگه همون یه ذره اکسیژنم از دست دادم !
تقلا کردم تا از روم بلند شه و دستای گُندش و برداره تا بتونم نفس بکشم
کمی خیره به پَر پَر زدنم نگاه کرد و در اخر با پوزخند با خونسردی گفت:
_ جوجه رنگی !
بلند شد و در حالیکه لباسای خاکیش و تکون می داد گفت:
_ تعقیبم میکنی؟
تند تند نفس کشیدم و دستم و رو کمر دردناکم گذاشتم و نیم خیز شدم.
اروم بلند شدم و دستم و از نرده ها گرفتم تا نیُفتم
بهش زل زدم و با حرص گفتم:
_ من جوجه رنگی ام؟
رفتم جلوشو به زور چونش میرسیدم!
_ از تو که بهترم کله رنگی
نگاه حرصی و پر تمسخرم و به موهاش دوختم که مشخص بود لایه لایه خاکستری شده
ابروهای پهنشو بالا انداخت و با تمسخر و صدایی که کمی ترسناک شده بود دستاشو دو طرف نرده های کنارم گذاشت و من انگار دستش اسیر بودم
و بین دو دستاش گیر کرده بودم
سرشو آورد جلو و آروم و شمرده شمرده گفت:
_ یکم دقت کن جوجه رنگی، ب حرفاتم دقت کن، تو زیر زمینیم، تو دستای منی، کوچولوتر از اینم هستی که بتونی فرار کنی
با انگشت سبابش چند ضربه آروم زد رو پیشونیم و گفت:
_ ببین، این جات خالیه، عقل نداری!
با حرص نگاهش کردم
نباید اینو نادیده بگیرم که خیلی ترسیدم! ازم دور شدبه طرف استدیو رفت
موقع راه رفتن یکم لنگ میزد و مدام دست راستشو تکون میداد.انگار ک خیلی درد میکنه
اخه چهرش درهم میرفت.اصلا فدای سرم
پسره یابو وحشی.
اروم ضربه ای به صورتم زدم و نقاب بی تفاوتی ام و روی چهره ام گذاشتم و قدم هامو تند کردم جوری ک بعد دو ثانیه از کنارش رد شدم و وقتی چند قدم جلوتَرش رسیدم مکث چند ثانیه ایش و نگاه خیرش و حس کردم
اما بدون توجه بهش راهمو ادامه دادم
وسایلم داخل بود وگرنه عمرا پامو داخل اون خراب شده میذاشتم
درو با پام باز کردم و داخل شدم
بعد از چند ثانیه صدای در دوباره بلند شد و بعد صدای خِش داری گفت:
_ تو اینجا چیکار میکنی؟ چرا همه جا دنبالمی ها؟
از کجا میدونستی اینجا اِستدیو منه؟
بی توجه میخواستم از کنار حرفاش بگذرم اما با حرف اخرش شاخکام به کار افتاد
romangram.com | @romangram_com