#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_37
دستمو روی شلوار جین سفیدم کشیدم و عینک دودی مارکمو که یادگار اخرین دوست پسرم بود و از چشمام برداشتم و روی موهای لخت شدم سُر دادم و از پله های ورودی اموزشگاه بالا رفتم
وارد که شدم دوباره همون فضا برام تداعی شد
مثل دانشکده های موسیقی کشور های اروپایی بود
زانوهام بهتر شده بود
طبق گفته دکتر روش فشار نمیاوردم و بیشتر سعی میکردم نشسته تمرین کنم
از کنار دختری با موهای صورتی گذشتم و ناخداگاه اسم کله رنگی تو ذهنم نقش بست
این پسره فریاد واقعا همه چی تموم بود
نه اینکه خیلی جذاب یا خوشگل و هلو باشه نه به خاطر صدای جذاب و تیپ اسپرت و شیکش و پول داریش
از راهرو گذشتم و از پله ها سرازیر شدم و پول پیش جلسه اول که یه تومن بود الانم کل جمع آچری ماه ها تیغ زدن و کار کردنم و دادم برای یک ماه کلاس پیانویی که از استادشم بیشتر یاد داشتم
وارد کلاس شدم و بدون توجه به نگاه خیره پسری که با موهای بلندش خیلی فکر میکرد بامزه است نشستم پشت پیانو
با دقت صندلی ام رو تنظیم کردم و گوشیمو رو ویبره گذاشتم و گذاشتمش تو جیبم
کم کم بقیه هم رسیدن و سر جاشون نشستن
نگاه همون پسر مو بلند دیگه رفته بود رو اعصابم
سرمو یهو بلند کردم و نگاه سرد و وحشیمو بهش دوختم که هول شد و لبخند احمقانه ای زد و من پوزخندی زدم و چشم ازش گرفتم
استاد که خودشو سارین معرفی کرده بود وارد شد و من نگاهم به کت تک و مخمل سفیدش خیره موند
خوش تیپ بود و خوش قیافه !
نیشخندی زدم و اونم سلامی داد و با خوشرویی با بعضی از بچه ها حال و احوال کرد و بعد نگاهشو به من دوخت و چند لحظه خیره نگاهم کرد
منم با غرور اما کمی اروم لبخندی زدم و سرمو زیر انداختم
مثلا دختر آروم و مهربونیم !
دَرسو شروع کرد و با اینکه همشو بلد بودم ولی با هیجان گوش دادم و تمرینامو به بهترین نحو انجام دادم و من که پول کلاسو دادم و حالا که پیانو دارم چرا نباید استفاده کنم؟
خودمم پیانو داشتم ولی خونه اون زن بود
به علاوه اون پیانو بزرگ و سفید که بابا برام خریده بود دیگه مال من نبود
مال اون زن و شوهرش و بچه هاش بود !
مال سیاوش بود
نه من !
بعد از کلاس کوله کوچیک و سفیدمو رو کولم انداختم و بلند شدم که پگاهُ دیدم
لبخندی بهم زد و برام دست تکون داد و منم نیمچه لبخندی زدم و از کلاس خارج شدم
برام روز کسل کننده ای بود
فریادُ ندیده بودم و این بد بود!
_ خانوم ارام؟
ایستادم و با ابرو های بالا رفته نگاهش کردم
روبه روم با فاصله کمی ایستاد و دستی به ته ریش بورش کشید و با صدای ارومش گفت:
_ شرمنده مزاحم شدم!
به نشانه ادب سری تکون دادم و لبخند محوی زدم و گفتم:
_ استاد مزاحمت چیه! بفرمایید؟
لبخند بزرگی زد و تو دلم گفتم:
_ نیشتو ببند
سارین دستی لای موهاش برد و خیره به چشمام گفت:
_ شما که اینقدر تو پیانو مهارت دارید وحرفه ای هستید چرا اومدید کلاس؟
romangram.com | @romangram_com