#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_3

- باز سگ مست کردی که خوابیدی تا این موقع!





با اخم گفتم:



-تو هم باز دخالت کردی؟اصلا این جا چی کار داری؟



روهام کلافه داد زد:

-هی نرو رو موخ من نیاز! یکی از اونایی که تیغش زدی اومده بود دم رستوران.کم مونده بود رستوران و رو سرمون خراب کنه شانس اوردیم رئیس نبود وگرنه بیچاره شده بودیم!



بی حوصله نگاهش کردم و تاپ زرشکیم و از رو شکمم کشیدم پایین که آخرم رفت بالا و نافم با پیرسینگ قلب شکلش دیده شد.

توجهی به روهام نکردم و رفتم تو آشپزخونه و قهوه سازو روشن کردم.

روهام پشتم اومد و گفت:

- تو چرا اینطوری آخه!من بهت میگم تا اخراج شدنت چیزی نمونده تو برا من میری قهوه درست کنی؟



با پوزخند گفتم:

- اونی که تیغش زده بودم نگفت چرا اینجوری دو درش کردم!

کلافه و عصبی گفت:

-نه!



پوزخندم عمق گرفت.رفتم جلوی روهام ایستادم و گفتم:



- حقش بود ..اصلاحق همشونه ، درضمن من کارم و از دست نمیدم اگرم از دست بدم..

چشمکی بهش زدم و ادامه دادم:

- راه های کسب درامد رو خوب بلدم..



روهام ناراحت بهم خیره شد و گفت:



- باشه دیگه تو کارات دخالت نمی کنم.هر کار دوست داری بکن!

به سمت در رفت و از خونه خارج شد.

در حالی که زیرلب زمزمه می کردم خوندم:

- تو چرا..نیستی پیشم...وقتی میدونی ازت من ...سیر نمیشم!

تو چرا دستاشو میگیری...وقتی می دونی باهاش نمی مونی!

لبخندی زدم و گفتم:



ایول شعرش قشنگ میشه زود دفترچه مخصوصم و از تو کشوی پاتختی برداشتم و در حالی که به سمت اشپزخونه می رفتم شعر و نوشتم رو کاغذ تا یادم نره.

قهوه که اماده شد نشستم رو مبل و در حالی که سرم و مالش می دادم شروع کردم به هورت کشیدن قهوه اینطوری بیشتر می چسبید!



از حموم اومدم بیرون و بدون اینکه موهام و خشک کنم حوله قرمزم و دورم پیچیدم و در حالی که به سمت کیفم روی میز می رفتم و زیپش رو باز می کردم به ساعت نگاه کردم .

نیم ساعت وقت داشتم.

romangram.com | @romangram_com