#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_27



-دعا کن بهار برگرده وگرنه دنیا رو رو سرتون خراب می کنم.

فریاد که رفت صالح با صدای ناله واری گفت؛



-خدایا . بهار برگرده پیش این سادیسمی.

غیر این باشه خودم ،خودم و قبل از مرگ به دست این دیوونه از برج میلاد پرت می کنم پایین!



***

در خونه رو سریع باز کردم و وارد شدم و با سرعت در حالی که به سمت اتاقم می رفتم لباسام و ببن را در اوردم و خودم و پرت کردم تو حموم و اب سرد و باز کردم و رفتم زیر دوش

..

از حموم بیرون اومدم و حوله ی قرمز و کوتاهم و دورم پیچیدم

به ساعت نگاه کردم.

از ساعت ده تا چهار عصر رفتم رستوران و از اون جا رفتم اموزشگاه رقص پیش بچه ها و تمرین کردم الانم که ساعت شیشه.

و من سی دقیقه دیگه اولین کلاس پیانوم شروع میشه و در اصل این همه عجلم و دویدنام برا همین بود.

با سرعت شلوار چسب لجنی رنگم و پام کردم و تی شرت لجنی رنگم و پوشیدم و مانتوی کوتاه و جلو باز سیاهم و روی تیشرت

تنم کردم و شال لجنی مشکی مو رو ی موهای باز و لخت شدم انداختم.

رژلب قهوه ای مو رو لبام کشیدم و به خط چشم سیاه و کار تموم بود .

بعد از خالی کردن ادکلنم رو لباسم کوله ی سیاهم و رو دوشم انداختم و از خونه خارج شدم.

...

با سرعت تو سالن اموزشگاه میدوییدم و دنبال کلاسم بودم لعنتی مثل دانشگاه بود .

اخر کلاس و پیدا کردم در و باز کردم و وارد شدم .

یه پسر چشم ابی و بور پشت پیانو نشسته بود و شاگردا هم که سر جمع شیش نفر بودن کمی اون طرف تر رو صندلی های سفید نشسته بودن.

-سلام

پسر دست از پیانو زدن برداشت و سر بلند کرد و بهم نگاه کرد و گفت؛

-ترم یکی؟ بار اولته؟

با گیجی گفتم؛

-بله.

نگاهم کرد و بی حوصله گفت؛

دوتا اتاق اون طرف تر برو .

با بهت در و بستم و به در سفید رنگ زل زدم .

سر برگردوندم و برگشتم که سینه به سینه فردی شدم.



- تو این جا چیکار میکنی ؟

با بهت به چشماش زل زدم و تو دلم گفتم عجب شانس توپی!

اما چهرم و حفظ کردم وبا حرص گفتم؛

-به توچه مگه مال باباته اومدم کلاس پیانو.



حالا اسمشو میدونستم .فریاد!

ناخواسته به موهای مشکیش که قسمتی از بالاش خیلی حرفه و ای و شیک سورمه ای شده بود خیره شدم و با پوزخند گفتم؛

-کله رنگی!

romangram.com | @romangram_com