#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_25

دستام داشت می شکست چهار تا نایلن بود پر از غذا!

از راه رو گذشتم و وارد خونه شدم.

کفشام و در نیاوردم .طبق معمول شال از سرم افتاده بود.

-ببخشید؟

یهو یه پسر لاغر و خوش قیافه وارد راه رو شد و در حالی که می خندید و رو به طرف پزیرایی داد میزد گفت؛



-دهنت سرویس مببن!

با بهت نگاهش می کردم که برگشت سمتم که خشکش زد.

صدای خنده و داد و بیداد پسرا از اون طرف پزیرایی میومد و پسره خشک شده گفت؛



-تو پیک موتوری رستورانی!؟



غذا ها تو دستم سنگینی می کرد با حرص گفتم.؛



-بله ولی اول خوش حال میشم غذا تون و بگیرید!

به خودش اومد و نگاه خیرش و از موها و چشمام گرفت و سریع گفت؛



-ببخشید.

پوزخندی زدم .من هیچ وقت از لفظ ببخشید استفاده نمی کردم.

اومد سمتم و در حالی که خیره نگاهم می کرد نایلونا رو گرفت

-بیا دیگه داریوش!

با صدای پسری برگشتم و عقب و نگاه کردم .که یه پسر موفر و هیکل و دیدم با دیدنم سوتی زد و گفت؛



-مهمون داریم؟

پسر روبه روم ازم فاصله گرفت و رو به دوستش گفت؛



-نه پیک موتوری!

پوزخندی زدم و از تو کولم موبایلم و در اوردم و گفتم؛



-اینترنتی حساب شده.

فقط تو این نرم افزار رستوران که باهاش غذا سفارش دادید بهم از چهار . نمره بدید و بگید از رستوران و پیک راضی بودید یا نه؟

حالا پسر مو فرم کنار پسر لاغر که فکر کنم اسمش داریوش

بود ایستاره بود و هردو اسکنم می کردن.

داریوش گوشیم و گرفت و باهاش کمی ور بفت و دوست هیزشم نهایت استفاده رو برد و خوب لب و لوچم و دید زد.



داریوش گوشیم و گرفت سمتم و دیدم که از چهار نمره چهارو داده و از خدمات راضی بوده.

لبخند که نه پوزخندی زدم و گفتم؛

-فعلا!

هردو خیره نگاهم میکردن و من بدون توجه بهشون از راه رو خارج شدم و بعد از خروج از خونه کلاه و رو سرم گذاشتم و در حالی که رو موتور میشستم زیر لب گفتم؛

-فکر کرد نفهمیدم که با گوشیم به خطش میس انداخت تا شمارم براش بیافته. پسره ی احمق .من شیش تا سیم کارت دارم و سه تا گوشی!

romangram.com | @romangram_com