#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_21
_ سلام
منشی خوش پوش همیشگی سلیمانی سرش و بالا آورد و با دیدنم لبخندی زدوگفت :
_ سلام نیاز جون خوش اومدی آقای سلیمانی منتظرتن .
_ مرسی عزیزم.
و بعد به طرف اتاق سلیمانی رفتم منشیش و دوست داشتم برعکس خودش ،منشیش دختر آروم و خونگرمی بود و واقعا به دل مینشست ، بعد طی کردن راهرویی که با کاغذ های قهوه ای و پارکت های مشکی پوشیده شده بود جلوی در اتاق ایستادم و در زدم
_بفرمایید
وارد اتاق شدم و درو پشت سرم بستم.
_سلام
سلیمانی سری به نشونه سلام تکون داد مرتیکه ... حیف پولم پیشش گیره حیف وگرنه...
_ خب خانوم آرام نت ها؟
و بعد دستش رو به طرفم دراز کرد منم نت هارو از توی کیف دراوردم و جلو رفتم و به دستش دادم اونم شروع کرد به نگاه کردن برگه ها و منم توی این مدت شروع گردم به کنکاش دفترش یه اتاق نسبتا بزرگ که طراحی داخلش کلا با بیرون فرق داشت اینجا از رنگ های روشن استفاده شده بود دقیقت برعکس بیرون دیوار هایی به رنگ قرمز و سفید ک خیلی قشنگ نقاشی شده بود و پارکت هایی سفید با لایه ای رویی که مانع کثیف شدنشون می شد و مبل هایی قرمز رنگ که فضای خالی وسط رو پر کرده بود و قاب عکس های متفاوت اما فوق العاده زیبایی چه روی دیوار رو پر کرده بود و بیش از بیش به دفترش نما میداد در کل طراحی قشنگی داشت.
_ بازم اشکال داره من واسه اینا بیشتر از چهار تومن نمیتونم بدم.
با بهت گفتم :
_ چیی؟چهار؟ خیلی کمه من کلی زخمت کشیدم اصلا اشکالش چیه؟
به کله کچلش خیره شدم.
_ همین که گفتم خانوم آرام اگر نمیخواین متاسفم.
و بعد برگه هارو به سمتم گرفت.
نفس عمیقی کشیدم.
اما نمی تونستم خودم و کنترل کنم.
از حرص قرمز شده بودم.شاید به نظر خیلیا عصبانیتم بی مورد بودش.ولی من کارم و میشناختم وفقط چون پارتی نداشتم و پول آنچنانی دلیل نمیشد از کارم سواستفاده شه
خودم خوب می دونستم خواننده ای که دارم بهش نت ها و متن اهنگ و می دم با سه اهنگ من معروف شده.
و الان باید حقوق من سه برابر این میبود.
صبرم از بین رفت.خونسردیم دود شد رفت هوا.
دستام و رو میزش گذاشتم و گفتم:
- اصلا میدونی چیه؟گور بابات به اون خواننده پیزوریتم با اون صدا ی بزغاله ایش بگو دنبال اهنگ ساز دیگه باشه.
سلیماتی با بهت گفت؛
- چی؟
پوزخندی زدم و نت ها رو از رو میز برداشتم و تو کولم گذاشتم و در حالی که ازش دور میشدم گفتم؛
- یعنی کار خوانندت و خودت تمومه بیچاره!
تو نگاهش ناباوری و ترس و میدیدم.
- از این کارت پشیمون میشی.می تونم یکم بهت بیشتر بدم.خریت نکن دختر خوب!
بلند خندیدم و خم شدم رو میزش و کرباتش و به دست گرفتم و ترسناک نگاهش کردم و با نفرت گفتم؛
- هنوز نفهمیدی من...دختر بدیم؟
romangram.com | @romangram_com